English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
lambrequin دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
Other Matches
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
casks کلاه جنگی کلاه خود
cask کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
kerchief دستمال
napkin دستمال
kerchiefs دستمال
hankies دستمال
headdress دستمال سر
kerchief دستمال سر
napkins دستمال
handkerchief دستمال
handkerchiefs دستمال
hanky دستمال
handkerchiefs دستمال گردن
towels دستمال کاغذی
towel دستمال کاغذی
yashmak shawl دستمال کاغذی
Kleenex دستمال کاغذی
bandannas دستمال گلدار
necker chief دستمال گردن
bandanna دستمال گلدار
bandana دستمال گلدار
a napkin یک دستمال سفره
handkerchief دستمال گردن
neckerchiefs دستمال گردن
table linen دستمال سفره
shawls دستمال گردن
shawl دستمال گردن
neckcloth دستمال گردن
snot rag دستمال دماغ
neck cloth دستمال گردن
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
serviette دستمال سفره
serviettes دستمال سفره
pocket handkerchief دستمال جیبی
Kleenexes دستمال کاغذی
ascot دستمال گردن
neckerchief دستمال گردن
dish clout قاب دستمال
napkins دستمال سفره
napkin دستمال سفره
kerchief روسری دستمال سر
kerchiefs روسری دستمال سر
dish cloth قاب دستمال
tie دستمال گردن
ties دستمال گردن
pullicate یکجور دستمال رنگی
tissue paper دستمال کاغذی نازک
doily دستمال کوچک سرسفره
doyly دستمال کوچک سرسفره
doyley دستمال کوچک سرسفره
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
doilies دستمال کوچک سرسفره
tea cloth دستمال برای خشکاندن فنجان ها
blowrag دستمال جیب [اصطلاح عامیانه]
snot rag دستمال جیب [اصطلاح عامیانه]
Take this handkerchief and wipe your eyes. این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
sanitary napkin دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
belcher دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
sanitary napkins دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
She scrunched the handkerchief into a ball. او [زن] دستمال جیب خود را به یک توپ مچاله کرد.
yore در قدیم
the old world بر قدیم
of old قدیم
primitive قدیم
anciently در قدیم
Could we have a napkin please? ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
jabot دستمال سینه چین دار مردان قرن هجدهم
to wave one's handkerchief دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
the old testament عهد قدیم
dateless بسیار قدیم
f. times ایام قدیم
the youth of the world روزگارخیلی قدیم
pierian در مقدونیه قدیم
the old ways رسوم قدیم
tzar امپراطورروسیه قدیم
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
Aborigine اهلی قدیم
old world دنیای قدیم
ancientry عهد قدیم
immensurable خیلی قدیم
conservative پیرو سنت قدیم
proconsulship مقام فرمانداری در رم قدیم
proconsular وابسته به فرمانداران رم قدیم
from immemorial times از زمان خیلی قدیم
kempo تکنیک قدیم کاراته
babylon شهر بابل قدیم
conservatives پیرو سنت قدیم
italic وابسته به ایتالیاییهای قدیم
samaria سامریه در فلسطین قدیم
samson قاضی قدیم اسرائیل
satrap استاندار قدیم ایران
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
early مربوط به قدیم عتیق
earliest مربوط به قدیم عتیق
land grave کنت قدیم المانی
iguanodont سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
old english زبان انگلیسی قدیم
unites سکه قدیم انگلیسی
uniting سکه قدیم انگلیسی
immemorially بطور خیلی قدیم
carthage شهر کارتاژ قدیم
unite سکه قدیم انگلیسی
conventionality پیروی از سنت قدیم
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
pandect حقوق مدنی روم قدیم
babel شهر و برج قدیم بابل
paleethnology مبحث شناسایی انسانهای قدیم
triumvirate یکی از سه زمامدار روم قدیم
punic اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
paleo arctic or palaeo وابسته بشمال دنیای قدیم
ecclesiast عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
fabliau وابسته باشعار قدیم فرانسه
macaque نوعی میمون دنیای قدیم
triumvirates یکی از سه زمامدار روم قدیم
old indian defence دفاع هندی قدیم شطرنج
macaca نوعی میمون دنیای قدیم
pony express پست سریع السیر قدیم
mercury یکی از خدایان یونان قدیم
plebs توده مردم روم قدیم
paleo etc وابسته بشمال دنیای قدیم
apis گاو مقدس مصریان قدیم
doric بسبک معماری قدیم یونان
nestorian کلیسای نسطوری قدیم ایران
propraetor کنسول فرمانداراستان قدیم روم
the a of days خدای سرمدی قدیم الایام
triumvier یکی از سه زمامدار روم قدیم
old guard صنوف صاحب اعتبار قدیم
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
tchigorin indian دفاع هندی قدیم شطرنج
Hamedan شهر همدان [اکباتان قدیم]
ra خدای افتاب مصریان قدیم
immemorial بسیار قدیم خیلی پیش
sab وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
saker باز شکاری در اروپای قدیم
from (since) the year dot [British E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
sogdian اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
mycenaean اهل شهر "مسین " قدیم یونان
mycenian اهل شهر "مسین " قدیم یونان
Whig عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
Whigs عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
classics مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
doric وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
from (since) the year one [American E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
gambit of aleppo نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
hierology علم خواندن خطوط قدیم مصر
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
He is an old – timer at this club . از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
classic مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
quadriga ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
protasis نخستین قسمت درام قدیم رومی
propretor کنسول فرماندار استان قدیم روم
pre chellean وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
portcullises درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
shekel واحد وزن وپول بابل قدیم
portcullis درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
gutta تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
uncial وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
canon low دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
primogeniture حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
elam کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
scutum سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
modernism نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
fleur de lis گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
staged تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
fleur de lys گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
paleolithic وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
lowboy عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
mesolithic وابسته بدوره بین عصر حجر قدیم وجدید میانسنگی
palafitte خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
sudarium دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
cappa کلاه
aigret گل کلاه
ice cap یخ کلاه
pretty fellow کج کلاه
jack a dandy کج کلاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com