Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
English
Persian
annual wage
دستمزد سالانه
Other Matches
classic
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classics
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
annual
سالانه
annuals
سالانه
yearly
سالانه
per annum
سالانه
annual patent fee
حق الامتیاز سالانه
annual preciptation
ریزش سالانه
annual increase
افزایش سالانه
annual increase
رشد سالانه
annual leave
مرخصی سالانه
anuual discharge
بده سالانه
annual income
درامد سالانه
annual budget
بودجه سالانه
yearbook
گزارشات سالانه
yearbooks
گزارشات سالانه
annuities
مقرری سالانه
annual earnings
عواید سالانه
annual earnings
درامد سالانه
annual accumulation of sediment
ته نشست سالانه
annual rainfall
بارش سالانه
annual report
گزارش سالانه
tax year
مالیات سالانه
annual storage
مخزن سالانه
annuity
پرداختهای سالانه
yearly profit
سود سالانه
annual general meeting
مجمع عمومی سالانه
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
AGM
مجمع عمومی سالانه
AGMs
مجمع عمومی سالانه
fixture
برنامه سنتی سالانه
annual rate of growth
نرخ رشد سالانه
interest rate per annum
نرخ بهره سالانه
annuitant
دریافت دارنده مقرری سالانه
annual efficiency index
شاخص کارایی سالانه خدمتی
annuity
مستمری سالانه مقرری مستمر
Bang went our annul holidays.
تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
derbies
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derby
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
arrendare
اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
periodicals
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
rapine
دستمزد
waging
دستمزد
feoff
دستمزد
factor payments
دستمزد
wages
دستمزد
waged
دستمزد
pay
دستمزد
stipends
دستمزد
pays
دستمزد
wage
دستمزد
salary
دستمزد
paying
دستمزد
salaries
دستمزد
stipend
دستمزد
west coast computer faire
یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
wage freeze
انجماد دستمزد
wage differentials
اختلاف در دستمزد
fee
مزد دستمزد
wage funds
وجوه دستمزد
wage funds
مایه دستمزد
wage determination
تعیین دستمزد
wage index
شاخص دستمزد
wage market
بازار دستمزد
cash-wage
دستمزد نقدی
wage rate
نرخ دستمزد
wage stabilization
ثبات دستمزد
wage standard
دستمزد استانده
wage costs
مخارج دستمزد
wage control
کنترل دستمزد
wage constraint
محدودیت دستمزد
daily pay
دستمزد روزانه
direct labour
دستمزد مستقیم
wage cuts
کاهش دستمزد
payroll
سیاهه دستمزد
minimum wage
حداقل دستمزد
rate of wage
نرخ دستمزد
wage policy
سیاست دستمزد
wage compution day
دستمزد ساعتی
wage ceiling
حداکثر دستمزد
wage ceiling
سقف دستمزد
wage agreement
قرارداد دستمزد
base wage rate
حداقل دستمزد
The wages wI'll be raised.
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage system
نظام پرداخت دستمزد
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
rate of wage increase
نرخ افزایش دستمزد
raise
بالا بردن دستمزد
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
wage bargain
چانه زنی دستمزد
wage income
درامد بشکل دستمزد
wage flexibility
انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
raises
بالا بردن دستمزد
wage price spiral
دور تسلسل دستمزد
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
arrentation
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
primage
دستمزد بار زدن کشتی
practice fee
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
mandate
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
double time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
cottage contract
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
kabal
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
retainer
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
subsistence theory of wages
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com