Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English
Persian
armrest
دستهء صندلی
Search result with all words
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
Other Matches
rocking chairs
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
snath
دستهء داس
snathe
دستهء داس
aristocrats
عضو دستهء اشراف
bandsman
عضو دستهء موسیقی
bandsmen
عضو دستهء موسیقی
banstand
محل دستهء موسیقی
bandmaster
رئیس دستهء موزیک
aristocrat
عضو دستهء اشراف
band
دستهء موسیقی اتحاد
bands
دستهء موسیقی اتحاد
aigrette
شاخهء جواهر دستهء کرک
bandwagon
عرابهء دستهء موزیک سیار
antiphon
سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
band shell
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
footstool
صندلی
stalling
صندلی
stall
صندلی
footstools
صندلی
santalaceous
صندلی
jump seat
صندلی تا شو
seat
صندلی
seated
صندلی
seats
صندلی
chaired
صندلی
box seat
صندلی لژ
placing
صندلی
place
صندلی
chairs
صندلی
places
صندلی
chairing
صندلی
chair
صندلی
arm
دسته صندلی
parliamentary seat
صندلی مجلسی
boatswain's chair
صندلی نقاله
camp chair
صندلی تاشونده
drive's seat
صندلی راننده
armchair
صندلی راحتی
armchairs
صندلی راحتی
carrycot
صندلی کودک
adjustable seat
صندلی متحرک
shooting sticks
صندلی عصایی
shooting stick
صندلی عصایی
deckchair
صندلی تاشو
deckchairs
صندلی تاشو
pushchairs
صندلی چرخدار
office chair
صندلی اداری
folding seat
صندلی تاشو
he nestles in the chair
در صندلی غنوده
morris chair
صندلی راحتی
choir-stall
صندلی بلند
carrycots
صندلی کودک
swivel chair
صندلی چرخان
pushchair
صندلی چرخدار
tiers
ردیف صندلی
antimacassars
رویهء صندلی
tier
ردیف صندلی
rocking chair
صندلی گهوارهای
rocking chairs
صندلی گهوارهای
elbows
دسته صندلی
rocker
صندلی گهوارهای
elbowed
دسته صندلی
elbow
دسته صندلی
rockers
صندلی گهوارهای
antimacassar
رویهء صندلی
hot seat
صندلی الکتریکی
hot seat
صندلی برقی
sitting
نشیمن صندلی
an odd chair
صندلی تکی
easy chair
صندلی راحت
bucket seats
صندلی یکنفری
bucket seat
صندلی یکنفری
easy chairs
صندلی راحت
arm chair
صندلی راحتی
sittings
نشیمن صندلی
baby carriage
صندلی چرخدار بچه
reseated
صندلی جدید دادن
reseat
صندلی جدید دادن
armchair
صندلی دسته دار
wheel chair
صندلی چرخ دار
baby carriages
صندلی چرخدار بچه
electric chair
صندلی اعدام الکتریکی
armchairs
صندلی دسته دار
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
reseating
صندلی جدید دادن
reseats
صندلی جدید دادن
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
office swivel chair
صندلی گردان اداری
cathedra
[صندلی اسقف در کلیسا]
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
deck chair
صندلی حصیری تاشو
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
shooting sticks
صندلی جمعشو و متحرک
shooting stick
صندلی جمعشو و متحرک
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
woolsack
کرسی یا صندلی دادگاه
dossal
پشتی صندلی وغیره
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
dossel
پشتی صندلی وغیره
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
caner
بافنده صندلی حصیری
cat sleep
چرت روی صندلی
wheelchair
صندلی چرخ دار
cat nap
چرت روی صندلی
fishing chair
صندلی در قایق ماهیگیری
wheelchairs
صندلی چرخ دار
curule chair
صندلی عاج نشان
twisboat chair
قایق- صندلی تابدار
tuffet
صندلی یانشیمن کوتاه
arm chair
صندلی دسته دار
back seat
صندلی عقب اتومبیل
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
elbow chair
صندلی دسته دار
benchstool
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
club chair
صندلی دسته دار بزرگ
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
castor
چرخ زیر صندلی یامیز
splat
میله تزئینی پشت صندلی
prince's feather
تزئین برجسته پشت صندلی
caster
چرخ زیر صندلی یامیز
choir-stall
[صندلی های مبلی گروه کر]
backless bench
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
windsor chair
صندلی دارای پشتی منحنی
casters
چرخ زیر صندلی یامیز
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
castors
چرخ زیر صندلی یامیز
stool
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
sedilia
یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
slats
چوب مداد میله پشت صندلی
slat
چوب مداد میله پشت صندلی
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
barrel chair
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
hammock chair
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
the hall seats one thousand
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
high chairs
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
night chair
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
night stool
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservations
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
moquette
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
an odd chair
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
gradine
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradin
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com