English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
tussock دسته انبوه
tussocks دسته انبوه
Other Matches
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
grosser انبوه
grossest انبوه
grossing انبوه
multitudes انبوه
multitude انبوه
riffraff انبوه
heaps انبوه
thicker انبوه
thick انبوه
tufty انبوه
tump انبوه
vasty انبوه
heaping انبوه
floccose انبوه
grossed انبوه
mass انبوه
luxuriant انبوه
bushy انبوه
bushiest انبوه
bushier انبوه
agminate انبوه
massing انبوه
aggregation انبوه
masses انبوه
clumpy انبوه
lot انبوه
densest انبوه
overgrown انبوه
denser انبوه
dense انبوه
gross انبوه
agminated انبوه
grosses انبوه
collective انبوه
clump انبوه
multitudinous انبوه
ranked انبوه
ranks انبوه
thickset انبوه
cluster انبوه
rank انبوه
thickest انبوه
clumps انبوه
heap انبوه
clumped انبوه
clumping انبوه
thickets درختزار انبوه
clumping انبوه کردن
heaping انبوه گروه
heap انبوه گروه
flag دم انبوه وپشمالوی سگ
rampant vegetation گیاهان انبوه
flags دم انبوه وپشمالوی سگ
luxuriant vegetation گیاهان انبوه
mobbed انبوه مردم
agglomerate توده انبوه
acervate انبوه شده
heaps انبوه گروه
clump انبوه کردن
thicket درختزار انبوه
mass-production تولید انبوه
mass production تولید انبوه
mob انبوه مردم
mobbing انبوه مردم
mobs انبوه مردم
clumps انبوه کردن
clumped انبوه کردن
dense انبوه احمق
denser انبوه احمق
densest انبوه احمق
bikes انبوه جمعیت
bike انبوه جمعیت
mass memory حافظه انبوه
mass data دادههای انبوه
mass انبوه توده
mass consumption مصرف انبوه
aggregate انبوه توده
overcrowd انبوه شدن
aggregate انبوه سنگدانه
aggregates انبوه توده
aggregates انبوه سنگدانه
high mass consumption مصرف انبوه
voluminous متراکم انبوه
overruns انبوه شدن
overrunning انبوه شدن
congest انبوه شدن
mass unemployment بیکاری انبوه
overrun انبوه شدن
mass storage انبار انبوه
shock head انبوه گیسو
massing انبوه توده
flocculate انبوه شدن
congeries انبوه کومه
masses انبوه توده
lot توده انبوه
massed fire اتش انبوه
mass formation ارایش هجومی انبوه
mass storage device دستگاه انبوه ذخیره
overeun error خطای انبوه شده
age of mass consumption عصر مصرف انبوه
mass production of goods تولید انبوه کالا
central mass storage انباره انبوه مرکزی
aggregate particles خردههای انبوه شده
cloud توده انبوه تیره وگرفته
removable mass storage انباره انبوه قابل انتقال
crowds بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
crowd بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
clouds توده انبوه تیره وگرفته
flocculate بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
economies of scale صرفه جوئیهای تولید انبوه
clouding توده انبوه تیره وگرفته
rain forest جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
profile سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
covert بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
profiling سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiles سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiled سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
sorts دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
shoals of people دسته دسته مردم
assort دسته دسته شدن
sect دسته دسته مذهبی
sects دسته دسته مذهبی
classify دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
trooping دسته دسته شدن
regiment دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
in detail مفصلا دسته دسته
scores of people دسته دسته مردم
troop دسته دسته شدن
streams of people دسته دسته مردم
sort دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
they came in bands دسته دسته امدند
trooped دسته دسته شدن
regiments دسته دسته کردن
reprographics ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
off the shelf محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
cluster bomb دسته
cranked دسته
droves دسته
drove دسته
bouquets دسته گل
crank دسته
cranking دسته
cluster دسته
parcel دسته
parcels دسته
team دسته
kind دسته
kindest دسته
kinds دسته
bouquet دسته گل
platoons دسته
cranks دسته
platoon دسته
host دسته
ringleaders سر دسته
ringleader سر دسته
groups دسته دسته
scores دسته دسته
hosted دسته
hosting دسته
lever دسته
wisp دسته
wisps دسته
cluster bombs دسته
teams دسته
clusters دسته
tufts دسته
tuft دسته
shook دسته
hosts دسته
levers دسته
gens دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers . دسته گل
boodle دسته
bodle دسته
ears دسته
ear دسته
hordes دسته
horde دسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com