English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
sorter دسته بندی کننده
Other Matches
scale دسته بندی
assortment دسته بندی
junta دسته بندی
classifications دسته بندی
assortments دسته بندی
ratings دسته بندی
ordination دسته بندی
rating دسته بندی
groupage دسته بندی
factions دسته بندی
ordinations دسته بندی
faction دسته بندی
juntas دسته بندی
classification دسته بندی
clustering دسته بندی
grading دسته بندی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
zone punch سوراخ دسته بندی
resort دسته بندی کردن
classification عمل دسته بندی
resorted دسته بندی کردن
categorizes دسته بندی کردن
zone ناحیه دسته بندی
qsort دسته بندی پرسشها
zones ناحیه دسته بندی
grades دسته بندی کردن
regimentalation دسته بندی کردن
grade دسته بندی کردن
resorts دسته بندی کردن
classification chart نمودار دسته بندی
classifications عمل دسته بندی
divisions قسمت دسته بندی
classifies دسته بندی کردن
categorizing دسته بندی کردن
categorized دسته بندی کردن
categorize دسته بندی کردن
categorising دسته بندی کردن
categorises دسته بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
classify دسته بندی کردن
zone decimal دسته بندی ده دهی
sorting test ازمون دسته بندی
clanship دسته بندی قبیلهای
zone decimal دسته بندی اعشاری
classifying دسته بندی کردن
rating دسته بندی کردن
ratings دسته بندی کردن
to erect into دسته بندی کردن به
groups دسته بندی کردن
categorised دسته بندی کردن
division قسمت دسته بندی
factionist عضو دسته بندی
assorted <adj.> دسته بندی شده
rally دسته بندی کردن
sort دسته بندی کردن
to categorize دسته بندی کردن
junto دسته بندی سیاسی
groupage دسته بندی کردن
group دسته بندی کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
color sorting test ازمون دسته بندی رنگها
card sorting test ازمون دسته بندی برگه ها
factional مربوط به دسته بندی یا توط ئه
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
nerve bundle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve fascicle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
natives Olivenöl extra روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
cingulum دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
cingulum bundle دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
catchall بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
resorted رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
lot integrity دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
resort رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
classifier دسته کننده
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
wager شرط بندی کننده
wagers شرط بندی کننده
rater درجه بندی کننده
wagered شرط بندی کننده
tightening material مواد اب بندی کننده
bettor شرط بندی کننده
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
better بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
zone bits بیت منطقه بیت دسته بندی
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
entrymate اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay دسته گل یایک دسته علف
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classification طبقه بندی رده بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
lineaments طرح بندی صورت بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording جمله بندی کلمه بندی
windrow دسته دسته کردن
assort دسته دسته شدن
sects دسته دسته مذهبی
in detail مفصلا دسته دسته
classify دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
distribute دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
trooping دسته دسته شدن
sort دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
streams of people دسته دسته مردم
assort دسته دسته کردن
scores of people دسته دسته مردم
they came in bands دسته دسته امدند
troop دسته دسته شدن
regiment دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
shoals of people دسته دسته مردم
group دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
transparently نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
phasing مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com