Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
handle bar
دسته موتورسیکلت
Other Matches
motorcycle with side car
موتورسیکلت با جای اضافی وجدا موتورسیکلت با سایدکار
motorcycle
موتورسیکلت
motorcycles
موتورسیکلت
bikes
موتورسیکلت
bike
موتورسیکلت
autocycle
موتورسیکلت
motor assisted bicycle
موتورسیکلت
sidecars
اتاقک موتورسیکلت
sidecar
اتاقک موتورسیکلت
biker
موتورسیکلت سوار
motorcycle headlamp
نورافکن موتورسیکلت
luggage carrier
ترک بند موتورسیکلت
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
bump start
اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
drag bike
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
moto
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
trialling
مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
speedway
مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
sidecars
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
off road racing
مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
sidecar
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
trail bike
موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
trooped
دسته دسته شدن
they came in bands
دسته دسته امدند
streams of people
دسته دسته مردم
shoals of people
دسته دسته مردم
scores of people
دسته دسته مردم
classify
دسته دسته کردن
trooping
دسته دسته شدن
troop
دسته دسته شدن
assort
دسته دسته کردن
sorts
دسته دسته کردن
regiments
دسته دسته کردن
sect
دسته دسته مذهبی
regiment
دسته دسته کردن
sorted
دسته دسته کردن
in detail
مفصلا دسته دسته
sort
دسته دسته کردن
distribute
دسته دسته کردن
windrow
دسته دسته کردن
group
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته شدن
groups
دسته دسته کردن
sects
دسته دسته مذهبی
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
ringleader
سر دسته
stemmed
دسته
stemming
دسته
hilt
دسته
helms
دسته
helm
دسته
gangs
دسته
stems
دسته
ringleaders
سر دسته
hilts
دسته
hosting
دسته
bunch
دسته
bunched
دسته
bunches
دسته
bunching
دسته
clan
دسته
cliques
دسته
clique
دسته
tussock
دسته مو
nib
دسته
nibs
دسته
stem
دسته
procession
دسته
ilk
دسته
passel
دسته
parcels
دسته
batch
دسته
parcel
دسته
pitman
دسته
skein
دسته
shook
دسته
skeins
دسته
tuft
دسته
tufts
دسته
batches
دسته
scores
دسته دسته
gang
دسته
bracket
دسته
helve
دسته
groups
دسته دسته
droves
دسته
levers
دسته
lever
دسته
platoon
دسته
wisp
دسته
wisps
دسته
tussocks
دسته مو
bail arm
دسته
cluster
دسته
teams
دسته
team
دسته
kinds
دسته
kindest
دسته
kind
دسته
nosegay
دسته گل
drove
دسته
hosts
دسته
assortment
دسته
cluster bomb
دسته
clusters
دسته
sheaf
دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers .
دسته گل
cluster bombs
دسته
host
دسته
hosted
دسته
assortments
دسته
bouquets
دسته گل
ranges
دسته
ranged
دسته
range
دسته
sections
دسته
section
دسته
handles
دسته
work team
دسته
faggots
دسته
platoons
دسته
processions
دسته
clans
دسته
bouquet
دسته گل
cranks
دسته
cranking
دسته
cranked
دسته
handle
دسته
handgrip
دسته
A bouquet (bunch)of flowers.
دسته گه
crank
دسته
category
دسته
haft
دسته
corps
دسته
rabble
دسته
ear
دسته
ears
دسته
gens
دسته
fasciculate
دسته دسته
fascicled
دسته دسته
bevy
دسته
fascicle or cule
دسته
fascicle
دسته
brigades
دسته
set
دسته
handhold
دسته
lot
دسته
setting up
دسته
sets
دسته
brigade
دسته
bundling
دسته
bundles
دسته
classed
دسته
class
دسته
detachments
دسته
detachment
دسته
classis
دسته
confraternity
دسته
classes
دسته
bundle
دسته
bodle
دسته
boodle
دسته
cheque book
دسته چک
covey
دسته
schools
دسته
school
دسته
classing
دسته
party
دسته
hordes
دسته
clump
دسته
faggot
دسته
lug
دسته
skulked
دسته
armies
دسته
leader
سر دسته
fagot
دسته
group
دسته
genus
دسته
groups
دسته
lugs
دسته
clumped
دسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com