Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (3 milliseconds)
English	Persian
woodpile	دسته هیزم
woodpiles	دسته هیزم
faggot	دسته هیزم
faggots	دسته هیزم
fagot	دسته هیزم
Other Matches
firewood	هیزم
wood	هیزم
fire wood	هیزم
chat wood	خرده هیزم
woodshed	هیزم دان
woodsheds	انبار هیزم
woodhouse	انبارچوب یا هیزم
axeman	هیزم شکن
woodchopper	هیزم شکن
woodcutter	هیزم شکن
woodsheds	هیزم دان
woodman	هیزم شکن
woodshed	انبار هیزم
billet	چوب هیزم شمش فلز
billeted	چوب هیزم شمش فلز
woodbin	سطل مخصوص هیزم یا چوب
billeting	چوب هیزم شمش فلز
billets	چوب هیزم شمش فلز
woodyard	حیاط یا انبار الوار و هیزم
funeral pyre	توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
f. pile or pyre	توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
pyres	توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyre	توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
wood cutter	هیزم شکن باصمه کارچوب چوب تراش منبت کار
mounting	دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay	دسته گل یایک دسته علف
lorgnette	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
trooped	دسته دسته شدن
groups	دسته دسته کردن
trooping	دسته دسته شدن
scores of people	دسته دسته مردم
windrow	دسته دسته کردن
sorts	دسته دسته کردن
shoals of people	دسته دسته مردم
sorted	دسته دسته کردن
sort	دسته دسته کردن
distribute	دسته دسته کردن
classify	دسته دسته کردن
assort	دسته دسته کردن
assort	دسته دسته شدن
troop	دسته دسته شدن
group	دسته دسته کردن
they came in bands	دسته دسته امدند
streams of people	دسته دسته مردم
in detail	مفصلا دسته دسته
sects	دسته دسته مذهبی
sect	دسته دسته مذهبی
regiments	دسته دسته کردن
regiment	دسته دسته کردن
coaction	عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups	دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundle	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles	متمرکز کردن دسته کردن دسته
ringleaders	سر دسته
confraternity	دسته
kind	دسته
bouquets	دسته گل
cranks	دسته
classis	دسته
cheque book	دسته چک
cranking	دسته
drove	دسته
cranked	دسته
covey	دسته
droves	دسته
bouquet	دسته گل
crank	دسته
cliques	دسته
clique	دسته
hilt	دسته
groups	دسته
helve	دسته
hilts	دسته
nosegay	دسته گل
helms	دسته
helm	دسته
passel	دسته
bracket	دسته
pitman	دسته
handhold	دسته
handgrip	دسته
ranges	دسته
ranged	دسته
range	دسته
sections	دسته
section	دسته
fascicle	دسته
fascicle or cule	دسته
fascicled	دسته دسته
fasciculate	دسته دسته
processions	دسته
procession	دسته
gens	دسته
haft	دسته
bunching	دسته
bunches	دسته
bunched	دسته
bunch	دسته
tuft	دسته
tufts	دسته
stemming	دسته
tussocks	دسته مو
skein	دسته
ilk	دسته
shook	دسته
stems	دسته
stemmed	دسته
stem	دسته
nibs	دسته
nib	دسته
handles	دسته
clans	دسته
clan	دسته
lever	دسته
levers	دسته
gang	دسته
category	دسته
handle	دسته
assortments	دسته
assortment	دسته
parcel	دسته
sheaf	دسته
parcels	دسته
skeins	دسته
faggot	دسته
faggots	دسته
cluster bombs	دسته
clusters	دسته
ears	دسته
cluster bomb	دسته
kinds	دسته
team	دسته
teams	دسته
boodle	دسته
bodle	دسته
cluster	دسته
ear	دسته
host	دسته
clumping	دسته
clumped	دسته
clump	دسته
fagot	دسته
platoon	دسته
platoons	دسته
wisp	دسته
wisps	دسته
clumps	دسته
congregation	دسته
hosted	دسته
hosting	دسته
hosts	دسته
gangs	دسته
ringleader	سر دسته
hordes	دسته
horde	دسته
congregations	دسته
kindest	دسته
batches	دسته
genus	دسته
A bouquet (bunch)of flowers.	دسته گه
A bunch ( bouquet ) of flowers .	دسته گل
work team	دسته
groups	دسته دسته
bail arm	دسته
schools	دسته
lugs	دسته
lugging	دسته
classing	دسته
lugged	دسته
lug	دسته
army	دسته
armies	دسته
school	دسته
classes	دسته
bundles	دسته
bundling	دسته
tussock	دسته مو
brigade	دسته
corps	دسته
rabble	دسته
scores	دسته دسته
brigades	دسته
lot	دسته
leader	سر دسته
bevy	دسته
bundle	دسته
setting up	دسته
sets	دسته
set	دسته
tress	دسته مو
party	دسته
trooped	دسته
group	دسته
batch	دسته
detachment	دسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com