Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
batch processing
دسته پردازی
Search result with all words
remote batch processing
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
Other Matches
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
post processing
پس پردازی
supererogation
بس پردازی
symbolization
نماد پردازی
teleprocessing
دور پردازی
ideation
اندیشه پردازی
image processing
تصویر پردازی
supererogatory
وابسته به بس پردازی
theorization
نظریه پردازی
exocathection
برون پردازی
data processing
داده پردازی
symbolism
نشان پردازی
reminiscence
خاطره پردازی
reminiscences
خاطره پردازی
Verbosity. Rhetoric.
عبارت پردازی
head in the clouds
<idiom>
رویا پردازی
document processing
متن پردازی
naturalism
طبیعت پردازی
Synectics
بدیعه پردازی
file processing
پرونده پردازی
call processing
فراخوان پردازی
multiprocessing
چند پردازی
dp
داده پردازی
data processing center
مرکزداده پردازی
crystal pulling
بلور پردازی
phraseology
عبارت پردازی
list processing
لیست پردازی
rhythmization
نواخت پردازی
priority processing
اولویت پردازی
pseudologia fantastica
دروغ پردازی
circumstantiality
حاشیه پردازی
endocathection
به خود پردازی
preprocessing
پیش پردازی
locutions
سبک عبارت پردازی
verbiage
درازگویی سخن پردازی
data processing center
مرکز داده پردازی
wordprocessing program
برنامه واژه پردازی
yarn
افسانه پردازی کردن
yarns
افسانه پردازی کردن
fantasised
وهم پردازی کردن
fantasises
وهم پردازی کردن
fantasising
وهم پردازی کردن
fantasize
وهم پردازی کردن
fantasized
وهم پردازی کردن
multiprocessing system
سیستم چند پردازی
versification
شاعری قافیه پردازی
fantasizes
وهم پردازی کردن
businedd data processing
داده پردازی تجاری
business data processing
داده پردازی تجاری
locution
سبک عبارت پردازی
dp manager
مدیر داده پردازی
edp manager
مدیرداده پردازی الکترونیکی
oratory
فن خطابه سخن پردازی
setting
گیرش صحنه پردازی
settings
گیرش صحنه پردازی
fantasizing
وهم پردازی کردن
scientific data processing
داده پردازی علمی
logomachy
بازی واژه پردازی
distributed data processing
داده پردازی توزیعی
list processing langauge
زبان لیست پردازی
hypergnosia
نکته پردازی بیمارگون
hypergnosis
نکته پردازی بیمارگون
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
bribed
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification
تاوان پردازی جبران زیان
bribing
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
She takes great care of her appearance
خیلی بسرو وضع خود می پردازی
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
rated through put
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
distribute
دسته دسته کردن
regiments
دسته دسته کردن
regiment
دسته دسته کردن
sort
دسته دسته کردن
sorted
دسته دسته کردن
sorts
دسته دسته کردن
streams of people
دسته دسته مردم
shoals of people
دسته دسته مردم
scores of people
دسته دسته مردم
sect
دسته دسته مذهبی
group
دسته دسته کردن
in detail
مفصلا دسته دسته
classify
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته شدن
troop
دسته دسته شدن
trooped
دسته دسته شدن
trooping
دسته دسته شدن
groups
دسته دسته کردن
windrow
دسته دسته کردن
they came in bands
دسته دسته امدند
sects
دسته دسته مذهبی
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
fullwrite professional
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
symbolizes
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
lever
دسته
nib
دسته
faggot
دسته
levers
دسته
gang
دسته
crank
دسته
gangs
دسته
nibs
دسته
stem
دسته
helve
دسته
bouquets
دسته گل
bouquet
دسته گل
cranks
دسته
cranking
دسته
cranked
دسته
skeins
دسته
skein
دسته
parcel
دسته
parcels
دسته
ilk
دسته
stems
دسته
stemming
دسته
stemmed
دسته
ranges
دسته
bunch
دسته
handles
دسته
procession
دسته
nosegay
دسته گل
assortment
دسته
assortments
دسته
handle
دسته
passel
دسته
teams
دسته
bunched
دسته
bunches
دسته
processions
دسته
ranged
دسته
range
دسته
sections
دسته
tussocks
دسته مو
section
دسته
clan
دسته
clans
دسته
tussock
دسته مو
category
دسته
sheaf
دسته
bunching
دسته
pitman
دسته
covey
دسته
platoons
دسته
wisp
دسته
wisps
دسته
boodle
دسته
shook
دسته
ears
دسته
clusters
دسته
ear
دسته
fasciculate
دسته دسته
platoon
دسته
fascicled
دسته دسته
ringleader
سر دسته
ringleaders
سر دسته
confraternity
دسته
hosts
دسته
hosting
دسته
hosted
دسته
host
دسته
classis
دسته
fascicle
دسته
cheque book
دسته چک
fascicle or cule
دسته
gens
دسته
cluster bombs
دسته
tuft
دسته
team
دسته
kinds
دسته
kindest
دسته
kind
دسته
handhold
دسته
droves
دسته
drove
دسته
clumping
دسته
clumped
دسته
clump
دسته
fagot
دسته
handgrip
دسته
clumps
دسته
congregation
دسته
bodle
دسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com