English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
English Persian
beam دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beams دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
Other Matches
gun منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
electron beam اشعه الکترونی
electron ray اشعه الکترونی
electron beam generator مولد اشعه الکترونی
electron beam cutting برش با اشعه الکترونی
electron beam welding جوشکاری با اشعه الکترونی
density of an electron beam چگالی اشعه الکترونی
welding by electron beam جوشکاری با اشعه الکترونی
phosphor معمولا اشعه الکترونی
beam current at a specified point شدت اشعه الکترونی در یک نقطه
electron beam focusing تمرکز دهی اشعه الکترونی
electron gun بخشی از CRT که یک اشعه الکترونی ایجاد میکند
electron beam recording ضبط خروجی کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترونی
y plates صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
To make a gaffe . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To drop a brick . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To put ones foot in it . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
electron multiplier چند برابر کننده الکترونی افزاینده الکترونی
expose درمعرض اشعه قرار دادن
exposing درمعرض اشعه قرار دادن
exposes درمعرض اشعه قرار دادن
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
get a fix on something <idiom> نامه الکترونی دریافت کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
expose to rays در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
non interlaced سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
joysticks با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
sorted دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
x ray بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
faggot دسته کردن
batching دسته کردن
aggroup دسته کردن
bands دسته کردن
faggots دسته کردن
band دسته کردن
fagot دسته کردن
cluster دسته کردن
trussed دسته کردن
wreathes گل ها را دسته کردن
trusses دسته کردن
bundles دسته کردن
trussing دسته کردن
wreathed گل ها را دسته کردن
wreathe گل ها را دسته کردن
truss دسته کردن
bundling دسته کردن
sheaf دسته کردن
bundle دسته کردن
wreathing گل ها را دسته کردن
nosegay دسته گل یایک دسته علف
electron gas گاز الکترونی
tubes لامپ الکترونی
electron avalanche بهمن الکترونی
barrier layer بند الکترونی
electron gun تفنگ الکترونی
electron tube لامپ الکترونی
electron coupling تزویج الکترونی
electron flow جریان الکترونی
computer حسابگر الکترونی
electron capture جاذبه الکترونی
computers حسابگر الکترونی
electron camera دوربین الکترونی
electron cascade ابشار الکترونی
electron bombardment بمباران الکترونی
electron cloud ابر الکترونی
electron configuration ارایش الکترونی
electron could ابر الکترونی
electron coupling پیوست الکترونی
electron current جریان الکترونی
electron cutting برش الکترونی
electron density چگالی الکترونی
electron capture ربایش الکترونی
electron diffraction پراش الکترونی
tube لامپ الکترونی
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
guns تفنگ الکترونی
electron theory نظریه الکترونی
electron telescope تلسکوپ الکترونی
electron shower رگبار الکترونی
electron sheath پوسته الکترونی
electron physics فیزیک الکترونی
electron mirror اینه الکترونی
electron theory تئوری الکترونی
electronic formula فرمول الکترونی
electronic flash فلاش الکترونی
electronic density چگالی الکترونی
electronic structure ساختار الکترونی
electronic current جریان الکترونی
gun تفنگ الکترونی
electron wave موج الکترونی
electronic radiation تشعشع الکترونی
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
electronic tuning تنظیم الکترونی
electronic switch سوئیچ الکترونی
electronic excitation تحریک الکترونی
electron particle ذره الکترونی
one electron atom اتم تک الکترونی
electron lens لنز الکترونی
electron lens عدسی الکترونی
electron hole حفره الکترونی
electronic transition جهش الکترونی
electron beam پرتوی الکترونی
electronic rectifier یکسوساز الکترونی
electron microscope میکروسکپ الکترونی
electron microscope میکروسکوپ الکترونی
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
categorising دسته بندی کردن
group دسته بندی کردن
cluster bomb سنبله دسته کردن
categorises دسته بندی کردن
clusters سنبله دسته کردن
groupage دسته بندی کردن
cluster bombs سنبله دسته کردن
ratings دسته بندی کردن
groups دسته بندی کردن
categorised دسته بندی کردن
cluster سنبله دسته کردن
categorize دسته بندی کردن
categorizing دسته بندی کردن
classifies دسته بندی کردن
resort دسته بندی کردن
rating دسته بندی کردن
classify دسته بندی کردن
classifying دسته بندی کردن
grades دسته بندی کردن
to erect into دسته بندی کردن به
to form into groups دسته بندی کردن
categorized دسته بندی کردن
team دسته درست کردن
categorizes دسته بندی کردن
teams دسته درست کردن
grade دسته بندی کردن
resorts دسته بندی کردن
resorted دسته بندی کردن
to categorize دسته بندی کردن
quire کاغذ را دسته کردن
regimentalation دسته بندی کردن
rally دسته بندی کردن
sort دسته بندی کردن
record blocking دسته کردن رکوردها
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
electron disintegration فرو ریزش الکترونی
depletion layer capacitance فرفیت بند الکترونی
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
eniac ماشین حساب الکترونی
glass type tube لامپ الکترونی شیشهای
electron microscope ذره بین الکترونی
forbidden transition جهش الکترونی ممنوع
multidentate atom اتم چند الکترونی
barrier layer capacitance فرفیت بند الکترونی
gas filled valve لامپ الکترونی گازی
choruses هم سرایی کردن دسته خوانندگان
to make up hay in to bundles علف خشک را دسته کردن
troupes بصورت دسته حرکت کردن
rat دسته خود را ترک کردن
troupe بصورت دسته حرکت کردن
chorusing هم سرایی کردن دسته خوانندگان
gangs دسته جمعی عمل کردن
gang دسته جمعی عمل کردن
hand-to-hand دسته و پنجه نرم کردن
hand to hand دسته و پنجه نرم کردن
chorused هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorus هم سرایی کردن دسته خوانندگان
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
octal glass type tube لامپ الکترونی هشت پایهای
thermoelectron الکترونی که در اثر گرماصادر شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com