Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
record blocking
دسته کردن رکوردها
Other Matches
record blocking
بلاکه کردن رکوردها
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
sorted
دسته دسته کردن
regiments
دسته دسته کردن
windrow
دسته دسته کردن
groups
دسته دسته کردن
sort
دسته دسته کردن
distribute
دسته دسته کردن
sorts
دسته دسته کردن
classify
دسته دسته کردن
group
دسته دسته کردن
regiment
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته کردن
record count
شمارش رکوردها
record separator
جداکننده رکوردها
alphabetical order
ترتیب رکوردها
record management
مدیریت رکوردها
record gap
شکاف بین رکوردها
record layout
ترتیب کلی رکوردها
record layout
طرح کلی رکوردها
blocking factor
تعداد رکوردها در بلاک
record gap
فاصله خالی بین رکوردها
length
تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
lengths
تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
interrogation
ال برای انتخاب رکوردها یا دادههای مختلف فایل
interrogations
ال برای انتخاب رکوردها یا دادههای مختلف فایل
chronological order
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
indexing
فرآیند ساخت و ذخیره سازی لیستی از رکوردها
hierarchical communications system
پایگاه دادهای که رکوردها بهم مربوطند با یک ساختار مشخص
maps
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
map
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
database
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
databases
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
accession number
شماره رکورد که ترتیب ورود رکوردها را نشان میدهد
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
output
مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
outputs
مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
library
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
adds
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
libraries
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
add
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adding
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
aggroup
دسته کردن
wreathing
گل ها را دسته کردن
faggot
دسته کردن
bundling
دسته کردن
trusses
دسته کردن
bands
دسته کردن
band
دسته کردن
wreathed
گل ها را دسته کردن
truss
دسته کردن
trussed
دسته کردن
cluster
دسته کردن
batching
دسته کردن
faggots
دسته کردن
fagot
دسته کردن
bundles
دسته کردن
trussing
دسته کردن
wreathe
گل ها را دسته کردن
sheaf
دسته کردن
bundle
دسته کردن
wreathes
گل ها را دسته کردن
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
sorts
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
دسته کردن طبقه بندی کردن
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
sort
دسته بندی کردن
regimentalation
دسته بندی کردن
categorized
دسته بندی کردن
cluster bomb
سنبله دسته کردن
categorize
دسته بندی کردن
groupage
دسته بندی کردن
teams
دسته درست کردن
quire
کاغذ را دسته کردن
classifying
دسته بندی کردن
rally
دسته بندی کردن
rating
دسته بندی کردن
group
دسته بندی کردن
classify
دسته بندی کردن
ratings
دسته بندی کردن
classifies
دسته بندی کردن
team
دسته درست کردن
grade
دسته بندی کردن
groups
دسته بندی کردن
categorizes
دسته بندی کردن
cluster
سنبله دسته کردن
cluster bombs
سنبله دسته کردن
resorts
دسته بندی کردن
categorises
دسته بندی کردن
clusters
سنبله دسته کردن
to erect into
دسته بندی کردن به
to categorize
دسته بندی کردن
categorising
دسته بندی کردن
categorizing
دسته بندی کردن
resort
دسته بندی کردن
resorted
دسته بندی کردن
categorised
دسته بندی کردن
to form into groups
دسته بندی کردن
grades
دسته بندی کردن
tables
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
troupes
بصورت دسته حرکت کردن
gangs
دسته جمعی عمل کردن
to make up hay in to bundles
علف خشک را دسته کردن
choruses
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
To make a gaffe .
<idiom>
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
troupe
بصورت دسته حرکت کردن
To drop a brick .
<idiom>
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
rat
دسته خود را ترک کردن
hand-to-hand
دسته و پنجه نرم کردن
chorused
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
gang
دسته جمعی عمل کردن
chorus
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
To put ones foot in it .
<idiom>
دسته گل به آب دادن
[افتضاح کردن]
hand to hand
دسته و پنجه نرم کردن
chorusing
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
update
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
updated
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
record
برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
updates
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
sheave
دسته کردن بصورت بافه دراوردن
ranks
درجه دادن دسته بندی کردن
ranked
درجه دادن دسته بندی کردن
rank
درجه دادن دسته بندی کردن
beams
دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beam
دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
to crack
[break up]
a gang
دسته جنایتکاران را منحل کردن
[اصطلاح روزمره]
bunch
دسته کردن خوشه کردن
bunched
دسته کردن خوشه کردن
batches
دسته کردن مجموع کردن
bunches
دسته کردن خوشه کردن
bunching
دسته کردن خوشه کردن
batch
دسته کردن مجموع کردن
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming
در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
resort
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
lot integrity
دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
resorted
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
trooped
دسته دسته شدن
streams of people
دسته دسته مردم
trooping
دسته دسته شدن
they came in bands
دسته دسته امدند
sect
دسته دسته مذهبی
sects
دسته دسته مذهبی
assort
دسته دسته شدن
in detail
مفصلا دسته دسته
troop
دسته دسته شدن
shoals of people
دسته دسته مردم
scores of people
دسته دسته مردم
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
manager
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
dizen
دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
platoons
دسته
genus
دسته
clan
دسته
skulk
دسته
batches
دسته
range
دسته
covey
دسته
setting up
دسته
shook
دسته
detachment
دسته
pitman
دسته
batch
دسته
detachments
دسته
bouquets
دسته گل
nosegay
دسته گل
platoon
دسته
bail arm
دسته
clans
دسته
category
دسته
work team
دسته
stems
دسته
classis
دسته
classing
دسته
ilk
دسته
schools
دسته
tussock
دسته مو
school
دسته
tussocks
دسته مو
class
دسته
classed
دسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com