English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (6 milliseconds)
English Persian
To make a gaffe . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To drop a brick . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To put ones foot in it . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
Search result with all words
beam دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beams دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
joystick با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joysticks با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
rank درجه دادن دسته بندی کردن
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
Other Matches
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
distribute دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
sorted دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
they came in bands دسته دسته امدند
group دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
streams of people دسته دسته مردم
troop دسته دسته شدن
shoals of people دسته دسته مردم
scores of people دسته دسته مردم
trooped دسته دسته شدن
in detail مفصلا دسته دسته
groups دسته دسته کردن
sects دسته دسته مذهبی
trooping دسته دسته شدن
assort دسته دسته شدن
sorts دسته دسته کردن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
faggots دسته
bunch دسته
faggot دسته
bevy دسته
bunched دسته
bunching دسته
clumps دسته
genus دسته
range دسته
stemmed دسته
skein دسته
bunches دسته
skeins دسته
fagot دسته
ranged دسته
lugging دسته
congregation دسته
rabble دسته
congregations دسته
school دسته
lugged دسته
tufts دسته
tuft دسته
platoon دسته
platoons دسته
schools دسته
pitman دسته
lug دسته
army دسته
lugs دسته
covey دسته
ranges دسته
clump دسته
clumped دسته
crank دسته
clumping دسته
cranked دسته
confraternity دسته
bundles دسته
cranking دسته
cranks دسته
bouquet دسته گل
bouquets دسته گل
armies دسته
groups دسته
nibs دسته
scores دسته دسته
A bouquet (bunch)of flowers. دسته گه
bundle دسته
bundling دسته
boodle دسته
bodle دسته
fascicle دسته
fascicle or cule دسته
fascicled دسته دسته
nib دسته
trooping دسته
tussock دسته مو
tussocks دسته مو
group دسته
wisp دسته
wisps دسته
clique دسته
cliques دسته
troop دسته
trooped دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers . دسته گل
stem دسته
fasciculate دسته دسته
brigade دسته
brigades دسته
section دسته
sections دسته
skulks دسته
skulking دسته
ilk دسته
skulked دسته
skulk دسته
leader سر دسته
lot دسته
tress دسته مو
bracket دسته
cheque book دسته چک
nosegay دسته گل
parcels دسته
batch دسته
batches دسته
procession دسته
processions دسته
stemming دسته
stems دسته
bail arm دسته
parcel دسته
groups دسته دسته
corps دسته
clan دسته
class دسته
cluster دسته
work team دسته
handhold دسته
classed دسته
classing دسته
assortment دسته
classes دسته
category دسته
cluster bomb دسته
clans دسته
assortments دسته
ringleaders سر دسته
teams دسته
team دسته
party دسته
handle دسته
classis دسته
handles دسته
haft دسته
detachment دسته
ringleader سر دسته
lever دسته
handgrip دسته
ear دسته
shook دسته
gangs دسته
setting up دسته
gang دسته
levers دسته
detachments دسته
hosted دسته
kinds دسته
helve دسته
gens دسته
horde دسته
hordes دسته
clusters دسته
host دسته
kindest دسته
kind دسته
ears دسته
drove دسته
droves دسته
helm دسته
helms دسته
hilt دسته
passel دسته
hilts دسته
sheaf دسته
hosting دسته
set دسته
cluster bombs دسته
hosts دسته
sets دسته
shafts دسته چوب
bundles دسته کردن
loom دسته پارو
loomed دسته پارو
shaft دسته چوب
pack دسته گروه
looming دسته پارو
looms دسته پارو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com