English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
action statement دستورالعمل اقدام
Other Matches
shift instruction دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
briefing direction دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
arithmetic instruction دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
pause instruction دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
instruction counter شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
actions اقدام
proceeding اقدام
esteem اقدام
action اقدام
intervention اقدام
interventions اقدام
emprise اقدام
ploy اقدام
ploys اقدام
moves اقدام
moved اقدام
move اقدام
procedure اقدام
actionless بی اقدام
enforcement اقدام
enterprises اقدام
enterprise اقدام
it wasprologue to the nextmove اقدام بعدبود
action at low اقدام قانونی
action کار اقدام
action فعل اقدام
initial movement نخستین اقدام
measure of prevention اقدام احتیاطی
in hand در دست اقدام
under way دردست اقدام
precaution اقدام احتیاطی
precautions اقدام احتیاطی
legal action اقدام قانونی
intercommunion اقدام مشترک
actions فعل اقدام
enterprise قدرت اقدام
enterprise اقدام کردن
counteraction اقدام متقابل
countermeasure اقدام متقابل
deal with اقدام کردن
demarche اقدام سیاسی
double action اقدام دوجانبه
enterprises قدرت اقدام
appropriate action اقدام مقتضی
emprize اقدام کردن
expedience اقدام مهم
action for cancellation اقدام به ابطال
action for cancellation اقدام به لغو
actions کار اقدام
proceeded اقدام کردن
deal اقدام کردن
protective measure اقدام حمایتی
regular procedure اقدام قانونی
to take steps اقدام کردن
operation immediate اقدام سریع
to take of a اقدام کردن
social action اقدام اجتماعی
to take measures اقدام کردن
start out اقدام کردن
expediency اقدام مهم
the needful اقدام لازم
preparation اقدام مقدماتی
proceed with deliberations اقدام به مذاکره
counter-measure اقدام متقابل
proceed اقدام کردن
enterprises اقدام کردن
deals اقدام کردن
to bend effort اقدام کردن
measure درجه اقدام
counter-measures اقدام متقابل
preparations اقدام مقدماتی
instructions دستورالعمل
instruction دستورالعمل
procedure دستورالعمل
functioned دستورالعمل
directions دستورالعمل
functions دستورالعمل
function دستورالعمل
recipes دستورالعمل
order دستورالعمل
perscription دستورالعمل
recipe دستورالعمل
ground rule دستورالعمل
operating manual دستورالعمل
venturing اقدام یا مبادرت کردن به
action for avoidance اقدام برای لغو
venturing اقدام بکارمخاطره امیز
to put in hand دایرکردن اقدام کردن
It is in progress. It is under way. دردست اقدام است
counter-measures اقدام جبران کننده
it was an incorrect procedure یک اقدام غلطی بود
counter-measure اقدام جبران کننده
ventures اقدام یا مبادرت کردن به
greenlight اجازه حرکت و اقدام
to start out to do something اقدام بکاری کردن
with measured step با اقدام مناسب [سنجیده]
ventures اقدام بکارمخاطره امیز
proceed اقدام کردن پرداختن به
enterprises امرخطیر اقدام مهم
proceeded اقدام کردن پرداختن به
originators اقدام کننده پیام
originator اقدام کننده پیام
memorandums اقدام به یادداشت کند
memorandum اقدام به یادداشت کند
venture اقدام بکارمخاطره امیز
memoranda اقدام به یادداشت کند
adventurism اقدام به کاری کردن
venture اقدام یا مبادرت کردن به
ventured اقدام بکارمخاطره امیز
ventured اقدام یا مبادرت کردن به
enterprise امرخطیر اقدام مهم
measure اندازه اقدام پیشگیری
instruction set مجموعه دستورالعمل
instruction time زمان دستورالعمل
instruction word کلمه دستورالعمل
object code دستورالعمل مقصود
ir ثبات دستورالعمل
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
instruction register ثبات دستورالعمل
field order دستورالعمل رزمی
flight manual دستورالعمل پرواز
prescription تجویز دستورالعمل
halt instruction دستورالعمل توقف
stop instruction دستورالعمل توقف
instruction code رمز دستورالعمل
instruction cycle چرخه دستورالعمل
instruction foramt قالب دستورالعمل
instruction length طول دستورالعمل
instruction mix اختلاط دستورالعمل
logic instruction دستورالعمل منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
machine instruction دستورالعمل ماشین
pseudo code شبه دستورالعمل
pseudo instruction شبه دستورالعمل
pull instruction دستورالعمل بازیابی
push instruction دستورالعمل نشاندن
quasi instruction شبه دستورالعمل
repetition instruction دستورالعمل تکرار
ship husbandary manual دستورالعمل جرثقیل ها
code برنامه دستورالعمل ها
guidance دستورالعمل راهنما
privileged instruction دستورالعمل ممتاز
direction دستورالعمل جهت
macro instruction درشت دستورالعمل
micro instruction ریز دستورالعمل
microcode ریز دستورالعمل
no op instruction دستورالعمل بی اثر
nonexecutable statement دستورالعمل اجراناپذیر
null instruction دستورالعمل پوچ
one address instruction دستورالعمل یک ادرسه
order دستورالعمل دستور
entry instruction دستورالعمل دخول
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
decision instruction دستورالعمل تصمیمی
dummy instruction دستورالعمل ساختگی
decision instruction دستورالعمل تصمیم
command processing پردازش دستورالعمل
call instruction دستورالعمل فراخوانی
current instruction دستورالعمل جاری
branch instruction دستورالعمل انشعاب
prescriptions تجویز دستورالعمل
arithmetic instruction دستورالعمل حسابی
conditional instruction دستورالعمل شرطی
do the necessary اقدام لازم بعمل اورید
to play at خواهی نخواهی اقدام کردن
to proceed against a person اقدام بر علیه کسی زدن
how shall we proceed چگونه باید اقدام کرد
pushful متهور در اقدام بکارهای مهم
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
exigent محتاج به اقدام یا کمک فوری
execution for debt اقدام برای طلب وصول
computer instruction set مجموعه دستورالعمل کامپیوتر
letter of instruction دستورالعمل انجام کار
machine instruction set مجموعه دستورالعمل ماشین
microcode دستورالعمل های ریز
assembly language instruction دستورالعمل زبان اسمبلی
million instructions per second میلیون دستورالعمل در ثانیه
mips یک میلیون دستورالعمل درثانیه
airworthiness directive دستورالعمل صلاحیت پرواز
budget directive دستورالعمل تهیه بودجه
pop instruction دستورالعمل بازیابی از پشته
verb دستورالعمل انجام عملی
variable instruction length دستورالعمل با طول متغیر
kips هزار دستورالعمل درثانیه
verbs دستورالعمل انجام عملی
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
instruction control unit واحد کنترل دستورالعمل
multiple address instruction دستورالعمل چند ادرسه
instruction cycle سیکل یاچرخش دستورالعمل
instruction lookahead پیش بینی دستورالعمل
looping instruction دستورالعمل حلقه زنی
damage control bills دستورالعمل کنترل خسارات
to act in self-defence دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
zction for dammages اقدام برای دریافت خسارت وارده
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
directives راهنمای انجام کار دستورالعمل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com