Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 244 (15 milliseconds)
English
Persian
final process
دستور اجرای حکم
Search result with all words
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machines
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
stop
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
halt
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
fetch
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetched
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetches
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
cancel
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
execute
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executed
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executes
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executing
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
step
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
stepping
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
cpu
مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
latency
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
Other Matches
statement
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
separator
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skips
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifiers
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skip
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
piped
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
branches
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
discrimination instruction
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
Sound Blaster
و پس اجرای آن
run
اجرای
runs
اجرای
use
اجرای چیزی
carry out the obligations
اجرای تعهدات
uses
اجرای چیزی
auto da fe
اجرای رای
test run
اجرای ازماینده
machine run
اجرای ماشین
ground work
اجرای فن در خاک
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
conduct of fire
اجرای اتش
administration of justice
اجرای عدالت
execution of wills
اجرای وصایا
budget execution
اجرای بودجه
execution of judgments
اجرای احکام
enforcement of a judgment
اجرای حکم
test run
اجرای ازمایشی
concurrently
اجرای همزمان
post strike
بعد از اجرای تک
program execution
اجرای برنامه
rerun
اجرای مجدد
parallel run
اجرای موازی
administer justice
اجرای عدالت
dry run
اجرای ازمایشی
concurrent execution
اجرای همزمان
conduct of fire
اجرای تیراندازی
performance of a contract
اجرای قرارداد
plan implementation
اجرای برنامه
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
task element
عنصر اجرای عملیات
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
desk
اجرای خشک برنامه
desks
اجرای خشک برنامه
technique
روش یا فن اجرای کار
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
task forces
نیروی اجرای عملیات
self aid
اجرای کمکهای اولیه
techniques
روش یا فن اجرای کار
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
by the number
اجرای فرمان با شماره
task force
نیروی اجرای عملیات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
multitasking
اجرای چندین کار
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
check
اجرای خشک یک برنامه
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
checked
اجرای خشک یک برنامه
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
checks
اجرای خشک یک برنامه
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
multi tasking
اجرای چندین کار
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
concept of operations
روش اجرای عملیات
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
war game
اجرای بازی جنگ
wargaming
اجرای بازی جنگ
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
ambuscade
دام محل اجرای کمین
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
launch
اجرای حمله شروع عملیات
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
launching
اجرای حمله شروع عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
launched
اجرای حمله شروع عملیات
addressing
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com