| Total search result: 201 (5 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| nothing to the right |
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
| fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
| fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
| fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
| macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
| languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
| language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
| weather helm |
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا |
| card up one's sleeve <idiom> |
برای روز مبادا نگهداشتن |
| stay |
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان |
| stall feed |
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن |
| stayed |
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان |
| boost control |
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر |
| eat one's cake and have it too <idiom> |
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن |
| carry light |
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب |
| battens |
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان |
| drag bunt |
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه |
batten |
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان |
| watch guard |
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند |
| beechive spring |
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ |
| teed |
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا |
| teeing |
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا |
| capture |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
| capturing |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
| tee |
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا |
| tees |
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا |
| captures |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
| sustained |
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن |
| sustains |
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن |
| sustain |
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن |
| washout |
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست |
| washouts |
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست |
| statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
| statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
| right hand rule for electron flow |
قاعده راست گرد برای جریان الکترون |
| dexiotropic |
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست |
| dexiotropous |
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست |
| christmass tree |
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد |
| rule [on something] |
دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی |
| thrusting |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
| thrust |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
| thrusts |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
| helmsman |
سکانی |
| quartermasters |
سر سکانی |
| coxswain |
سکانی |
| quartermaster |
سر سکانی |
| steerman |
سکانی |
| helmsmen |
سکانی |
operation |
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند |
| quartermaster's notebook |
دفتر سکانی |
| steerman |
نفر سکانی |
| trick |
سکانی نگهبان |
| tricked |
سکانی نگهبان |
| tricking |
سکانی نگهبان |
| lee helmsman |
کمک سکانی |
| chief of boat |
سکانی قایق |
| huddle |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| huddled |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| huddling |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| huddles |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
| cp |
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل |
| set the course |
دادن راه به سکانی |
| statement |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
| machines |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| statements |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
| disables |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
| disable |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
| machine |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| machined |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| MD |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| disabling |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
| hep |
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود |
| directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| MDs |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
| undoes |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
| undo |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
| directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| executing |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| executed |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| fetches |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
| execute |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| fetched |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
| mkdir |
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک |
| prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| fetch |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
| executes |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| attention to port |
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو |
| The main road bears to the right. |
این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد. |
| drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
| drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
| dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
| set |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
| sets |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
| sequences |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
| directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| mode |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
| pitches |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
| directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
| IAR |
ثباتی در CPU که حاوی محل دستور بعدی برای پردازش است |
| modes |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
| pitch |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
| setting up |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
| sequence |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
| fetches |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
| fetched |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
| kilos |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
| automatics |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
| kilo |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
| fetch |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
automatic |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
| venire facias tot matrons |
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است |
| bi directional |
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند. |
| tabulation |
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود |
| Use this command to send the output to a file instead of to the screen. |
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید. |
directive |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
| directives |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
| CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
| stepping |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
| CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
step |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
| macro |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
| plain dealing |
معامله راست حسینی راست باز |
| orthotropous |
دارای تخمک راست راست اسه |
| one two |
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست |
| To lead an idle life. |
راست راست راه رفتن ( ول بیکار ) |
| else rule |
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود |
| logo |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند |
| separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
| statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
| statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
| skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
| modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
| actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
| modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
| skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
| skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
| piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
| pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
| off |
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت |
| half face |
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ |
| columnleft |
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست |
| basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
| basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
| GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
| effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
| prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
| prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
| ATD |
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
| branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
| exit |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
| exits |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
| letters |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
| letter |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
| devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
| device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
| logs |
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی . |
| log |
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی . |
| jump instruction |
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه |
| discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
| parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
| completing |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| complete |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| completes |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| completed |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
| do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
| helms |
سکان |
| steerage |
سکان |
| rudder |
سکان |
| rudders |
سکان |
helm |
سکان |
| halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| underhook |
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن |
| residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
| resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
| afterpiece |
پشت سکان |
| elevator |
سکان تعادل |
| coxswain |
سکان قایق |
| put on rudder |
سکان گذاشتن |
| off take rudder |
سکان برداشتن |
| wheelhouses |
اتاق سکان |
| trick wheel |
چرخ سکان |
| wheelhouses |
اطاق سکان |
helm |
اهرم سکان |
| wheelhouse |
اتاق سکان |
| kitchen rudder |
سکان کروی |
| wheelhouse |
اطاق سکان |
| elevators |
سکان تعادل |
| coxswain |
سکان گیر |
| steering gear |
دنده سکان |