Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English
Persian
order
دستور دادن سفارش
Search result with all words
order
سفارش دادن دستور دادن
Other Matches
order
دستور سفارش
indents
سفارش دادن
place an order
سفارش دادن
send away for
سفارش دادن
indent
سفارش دادن
call the shots
<idiom>
سفارش دادن
order
سفارش دادن
indenting
سفارش دادن
standing order
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
to book something
چیزی را سفارش دادن
engage
از پیش سفارش دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
engages
از پیش سفارش دادن
bespeak
ازپیش سفارش دادن
order
سفارش دادن کالا یا جنس
order
سفارش دادن تنظیم کردن
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
statement
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
directed
دستور دادن دستورالعمل دادن
instructing
دستور دادن اموزش دادن
instruct
دستور دادن اموزش دادن
direct
دستور دادن دستورالعمل دادن
instructs
دستور دادن اموزش دادن
directs
دستور دادن دستورالعمل دادن
instructed
دستور دادن اموزش دادن
dictate
دستور دادن
intuit
دستور دادن
to give instractions
دستور دادن
intuited
دستور دادن
dictating
دستور دادن
intuiting
دستور دادن
dictates
دستور دادن
intuits
دستور دادن
dictated
دستور دادن
dictate
دستور دادن
directed
: دستور دادن
order
دستور دادن
direct
: دستور دادن
directs
: دستور دادن
cry havoc
دستور غارت دادن
to orders dinner
دستور ناهار دادن
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
to put any one up to something
کسی را در کاری دستور دادن
recalls
دستور تجمع قوا دادن
recall
دستور تجمع قوا دادن
recalled
دستور تجمع قوا دادن
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
commented
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
extracting
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracted
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extract
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
CDs
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CD
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
separator
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skipped
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skips
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statements
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
piped
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
discrimination instruction
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
macroinstruction
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branches
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
enjoinment
سفارش
order
سفارش
reference
سفارش
indent
سفارش
indenting
سفارش
indents
سفارش
Put in a good word for me.
سفارش من رابکن
factory order
سفارش ساخت
order format
قالب سفارش
order for goods
سفارش کالا
purchase order
سفارش خرید
asking and ordering
درخواست و سفارش
acknowledgement of order
تایید سفارش
acknowledgement of order
تصدیق سفارش
processing of the order
انجام سفارش
outwork
سفارش به بیرون
conditional order
سفارش مشروط
letter of recommendation
سفارش نامه
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
commendation
سفارش تقدیر
enjoin
سفارش کردن به
engaged
سفارش شده
enjoined
سفارش کردن به
enjoining
سفارش کردن به
enjoins
سفارش کردن به
blanket order
سفارش کلی
modification order
سفارش اصلاحی
trial order
سفارش ازمایشی
back order
سفارش معوق
ordering
سفارش دهی
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
outwork
سفارش به خارج از شرکت
reorder cost
هزینه سفارش مجدد
reorder interval
زمان بین دو سفارش
indent
سفارش رسیده از خارج
indents
سفارش رسیده از خارج
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
indenting
سفارش رسیده از خارج
indent
سفارش درخواست کردن
reorder point
نقطه سفارش مجدد
order processing time
زمان انجام سفارش
reorder level
سطح سفارش مجدد
lead time
زمان انجام سفارش
ordered
سفارش داده شده
order processing time
مدت انجام سفارش
order time
زمان سفارش کالا
custom-made
سفارش داده شده
custom made
سفارش داده شده
dispatch order
سفارش حمل سریع
re order
سفارش دوم باره
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
indents
سفارش درخواست کردن
indenting
سفارش درخواست کردن
open indent
سفارش خرید باز
testimonials
سفارش وتوصیه رضایت نامه
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
testimonial
سفارش وتوصیه رضایت نامه
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order
سفارش کالا بوسیله پست
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
a la carte
جداجدا سفارش داده شده.
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
addressing
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
computerised ordering systems
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com