Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
catching glove
دستکش دروازه بان
Search result with all words
stick glove
دستکش کلفت دروازه بان
Other Matches
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
نجات دروازه با پای دروازه بان
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
element
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
gloves
دستکش
chevron
دستکش
chevrons
دستکش
glove
دستکش
gantlet
دستکش
gantelope
دستکش بلند
gauntlets
دستکش بلند
boxing glove
دستکش بوکس
gantlope
دستکش بلند
kid glove
دستکش پوش
boxing gloves
دستکش بوکس
muffled
دستکش پوش
gauntlet
دستکش بلند
mitt
دستکش بلند
glover
دستکش ساز
kid gloves
دستکش جیر
kid gloves
دستکش چرمی
webber
دستکش ساز
wheel gloves
دستکش رانندگی
mitts
دستکش بلند
mitts
دستکش بیش بال
chevron
دستکش ارم بازو
chevrons
دستکش ارم بازو
mitt
دستکش بیش بال
finger tab
دستکش چرمی سوراخدارکمانگیر
glove stretcher
اسباب گشادکردن پنجههای دستکش
an iron hand in a valvet glove
دست اهنین در دستکش مخملی
A pair of shoes (gloves,socks).
یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
blow with the open glove
ضربه با دستکش باز بوکس
gauntlets
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
Where is the mate ( companion ) of this glove ?
لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
trap
فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
wrists
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrist
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
goalposts
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
mittens
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
gate
دروازه
barbican
دروازه
barbacan
دروازه
gateway
دروازه
port
دروازه
hoop
دروازه
hoops
دروازه
gateways
دروازه
portal
دروازه
goal
دروازه
gates
دروازه
goals
دروازه
goal area line
خط دروازه
portals
دروازه
goal keeper line
خط دروازه بان
hoop
دروازه کروکه
own goals
گل به دروازه خودی
own goal
گل به دروازه خودی
goal crease
محوطه دروازه
between the pipes
تیر دروازه
goal area
منطقه دروازه
attacting zone
منطقه دروازه
logic gate
دروازه منطقی
octroi
مالیات دم دروازه
octroi
دروازه بانی
starting gate
دروازه شروع
tend goal
دروازه بانی
goal keeper
دروازه بان
keep goal
دروازه بانی
goal posts
پایههای دروازه
tend goal
حفظ دروازه
goal mouth
دهانه دروازه
gatepost
بازوی دروازه
gateposts
بازوی دروازه
hoops
دروازه کروکه
keeper
دروازه بان
goalie
دروازه بان
wicket
دروازه کوچک
goal
دروازه بان
goalar
دروازه بان
goal tender
دروازه بان
goals
دروازه بان
gatekeepers
دروازه بان
gatekeeper
دروازه بان
gate keeper
دروازه بان
keepers
دروازه بان
goalies
دروازه بان
saved
نجات دروازه
in goal
دروازه بان
goalkeepers
دروازه بان
goalkeeper
دروازه بان
wickets
دروازه کوچک
puck stopper
دروازه بان
save
نجات دروازه
saves
نجات دروازه
double reverse
شوت برگردان به دروازه
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
upright
تیرک عمودی دروازه
warder
نگهبان دروازه یا قصر
warders
نگهبان دروازه یا قصر
crossbars
تیرک افقی دروازه
sally port
دروازه بزرگ قلعه
sally port
دروازه عبور از قلعه
goalpost
تیرک عمودی دروازه
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
gate post
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goalposts
تیرک عمودی دروازه
changing the goal keeper
تعویض دروازه بان
goal games
بازیهای دروازه دار
flopper
دروازه بان شیرجه رو
goal umpire
دروازه بان واترپولو
goalthrow
پرتاب دروازه بان
crossbar
تیرک افقی دروازه
goal kick
شوت بسوی دروازه
fast break
حمله سریع به دروازه
long ball
پرتاب از دور به دروازه
gatehouses
اطاق دروازه بان
gatehouse
اطاق دروازه بان
standup goalie
دروازه بانی ایستاده
gate
دروازه شروع اسکی
shootings
شوت بسوی دروازه
shooting
شوت بسوی دروازه
twentyfive
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
He was approaching the gate.
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
gates
دروازه شروع اسکی
goalkeepers
دروازه بان فوتبال
petard
بمب دروازه ریز
goalkeeper
دروازه بان فوتبال
deciding
نزدیک به دروازه حریف
nineteen
علامت تعویض دروازه بان
clears
دفع توپ ازحوالی دروازه
nineteens
علامت تعویض دروازه بان
clearest
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
drop a goal
ضربه زدن بر فراز دروازه
in
توپی که وارد دروازه شده
in-
توپی که وارد دروازه شده
logic
دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
gatehouse
اطاق یازندان بالای دروازه
gateposts
تیر چار چوب دروازه
clearest
دفع توپ ازحوالی دروازه
send-offs
حرکت اسبها از دروازه شروع
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
punch the ball
مشت کردن دروازه بان
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
clear
دفع توپ ازحوالی دروازه
active
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
seelos
دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
clear
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer
دفع توپ ازحوالی دروازه
send-off
حرکت اسبها از دروازه شروع
send off
حرکت اسبها از دروازه شروع
gatepost
تیر چار چوب دروازه
clearer
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
defensive
منطقه دفاعی شامل دروازه
gatehouses
اطاق یازندان بالای دروازه
goal kick
ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
faubourg
قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
field goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
hanging-post
[تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
A creaking gate hang long.
<proverb>
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
uprights
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
goal throw
پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
end zone
منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
dropped goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
battering rams
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
battering ram
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
peels
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
heavies
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavier
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
peel
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
drop goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
headmen
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
smother
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
inverter
دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
smothering
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
slot
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
place kick
توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
inhibit
ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
smothers
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
short side
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
gopura
[دروازه بلند و مزین مقبره های هندی]
three state logic
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
stickside
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
smothered
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
inhibits
ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
headman
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
analog
دروازه منط قی که خروجی آن مط ابق با یک سیگنال ورودی است
bounce shot
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com