Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
row marker
دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
Other Matches
Jaldar
[نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses
خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
hollerith code
سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
aiming stake
دستک نشانه روی
wracked
ردیف
rack
ردیف
rowed
ردیف
rank
ردیف صف
ranked
ردیف
ranked
ردیف صف
row
ردیف
run
ردیف
rank
ردیف
rows
ردیف
wracks
ردیف
racks
ردیف
line
ردیف
ranged
ردیف
lines
ردیف
octachord
ردیف
ranges
ردیف
runs
ردیف
range
ردیف
racked
ردیف
ranks
ردیف
ranks
ردیف صف
columns
ردیف
class
ردیف
classed
ردیف
classes
ردیف
classing
ردیف
tiers
ردیف
cues
ردیف
cue
ردیف
tier
ردیف
sequence
ردیف
sequences
ردیف
deque
ردیف
column
ردیف
hedgerows
ردیف خاربن
patterns
ردیف بندی
item number
شماره ردیف
tier
ردیف افقی
lance corporal
هم ردیف سرجوخه
colonnades
ردیف ستون
tiers
ردیف صندلی
string
ردیف سلسله
realign
ردیف کردن
aline
ردیف شدن
tiers
ردیف افقی
spooler
برنامه ردیف گر
tiers
ردیف کردن
tiers
ردیف شدن
tier
ردیف شدن
successions
ردیف جانشینی
succession
ردیف جانشینی
clavier
ردیف جا انگشتی
clavier
ردیف مضراب
colonnade
ردیف ستون
tierced
ردیف دار
tierced
ردیف شده
file number
شماره ردیف
single line
ردیف مجزا
realigns
ردیف کردن
tier
ردیف کردن
in a row
ردیف شده
tier
ردیف صندلی
pattern
ردیف بندی
single line
ردیف تکی
realigned
ردیف کردن
realigning
ردیف کردن
rowed
ردیف مین
shaw
ردیف درختان
hedgerow
ردیف خاربن
ranges
سلسله ردیف
row
ردیف سطر
serially
بطور ردیف
ranged
سلسله ردیف
single file
یک ردیف ستون
row
ردیف کردن
seriation
ردیف کردن
file
ردیف صف به صف کردن
rowed
ردیف کردن
rowed
ردیف سطر
series
سلسله ردیف
row
ردیف مین
filed
ردیف صف به صف کردن
rows
ردیف سطر
seriated
ردیف شده
rows
ردیف کردن
align
ردیف کردن
aligns
ردیف کردن
aligned
ردیف کردن
range
سلسله ردیف
rows
ردیف مین
aligning
ردیف کردن
hypen ladder
ردیف خطوط تیره
dress circle
صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
second defendant
متهم ردیف دوم
monopteral
دارای یک ردیف ستون
rowed
ردیف چند خانه
hedgerows
ردیف بوتههای پرچین
line-ups
ردیف ایستادن تیم
line-up
ردیف ایستادن تیم
row
ردیف چند خانه
eleven punch
سوراخ ردیف یازدهم
tertial
سومین ردیف شاهپر
line up
ردیف ایستادن تیم
rows
ردیف چند خانه
hedgerow
ردیف بوتههای پرچین
key-couse
[بیش از یک ردیف سنگ سر طاق]
unclassified
در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
terrace
ردیف خانههای بهم پیوسته
print spooling progarm
برنامه ردیف کننده چاپ
terraces
ردیف خانههای بهم پیوسته
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
corvette
رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
onside
در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
colonnade
ردیف ستون ایوان ستوندار
straight f.
پنج برگ ردیف ویکرنگ
colonnades
ردیف ستون ایوان ستوندار
rivet gage
فاصله بین دو ردیف پرچ
colonnades
ستون بندی ردیف درخت
bat around
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
align
دریک ردیف قرار گرفتن
colonnade
ستون بندی ردیف درخت
coffer-dam
[مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
corbel-table
[ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
quart major
ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
lagomorphous
وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
hypostyle
دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
lagomorphic
وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
beadings
تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
hamatum
استخوان چنگکی ردیف دوم مچ دست پستانداران
variable stator
توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
beading
تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
peristome
ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
square leg
محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
footlights
ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
amphistylar
دارای دو ردیف ستون درطرفین یا در جلو و عقب ساختمان
the taxis are on their rank
اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
row
[ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
vee engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
v engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
crinkum
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankum
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankle
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
frequencies
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
Crinkle
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
frequency
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bookend
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
broad arrow engine
موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
x engine
موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
h engine
موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
allegory
نشانه علامت
signal
علامت نشانه
indicator
علامت خط نشانه
allegories
نشانه علامت
markers
علامت نشانه
marker
علامت نشانه
signaled
علامت نشانه
signalled
علامت نشانه
tertiery
پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
marks
علامت نشانه هدف
mark
علامت نشانه هدف
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fraudulent weave
[false]
بافت تقلبی
[بافته هایی با تعداد پود بیش از حد عرف در هر ردیف یعنی دو یا سه پود یا با استفاده از نخ های مصنوعی]
Moghat
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Dudley carpet
فرش سفارشی ایرانی دادلی
[مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
hashmark
علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
hash mark
علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
scanners
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
swath
ردیف باریک راه باریک
seriatim
بطور ردیف جزء جزء
forwarded
بازی کن ردیف جلو به جلو
forward
بازی کن ردیف جلو به جلو
swathe
ردیف باریک راه باریک
linemate
مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
swathes
ردیف باریک راه باریک
mine row
ردیف مین در میدان مین
printhead
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
Miri design
طرح بته میری
[طرح بته جقه]
[این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com