| Total search result: 202 (15 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		| generator     | 
		دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی   | 
		
	
		
		| generators     | 
		دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| terminator     | 
		مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-   | 
		
	
		
		| components     | 
		1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند   | 
		
	
		
		| component     | 
		1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند   | 
		
	
		
		| hook-up     | 
		اتصال [به دستگاهی الکتریکی]   | 
		
	
		
		| eerom     | 
		دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد   | 
		
	
		
		| electric energy     | 
		انرژی الکتریکی   | 
		
	
		
		| european unclear a energy agency     | 
		اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است   | 
		
	
		
		| mechanical energy reservoir     | 
		منبع انرژی الکتریکی   | 
		
	
		
		| core     | 
		وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی   | 
		
	
		
		| power     | 
		اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله   | 
		
	
		
		| powering     | 
		اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله   | 
		
	
		
		| cores     | 
		وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی   | 
		
	
		
		| powers     | 
		اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله   | 
		
	
		
		| powered     | 
		اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله   | 
		
	
		
		| energy production     | 
		تولید انرژی   | 
		
	
		
		| fields     | 
		محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی   | 
		
	
		
		fielded       | 
		محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی   | 
		
	
		
		| field     | 
		محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی   | 
		
	
		
		| nuclear power production     | 
		تولید انرژی هستهای   | 
		
	
		
		| demodulator     | 
		دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند   | 
		
	
		
		| seconded     | 
		مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست   | 
		
	
		
		| second     | 
		مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست   | 
		
	
		
		| seconds     | 
		مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست   | 
		
	
		
		| seconding     | 
		مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست   | 
		
	
		
		| phosphor     | 
		مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند   | 
		
	
		
		| phosphor     | 
		اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون   | 
		
	
		
		| capacity cost     | 
		هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت   | 
		
	
		
		| inducing     | 
		1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات   | 
		
	
		
		| induces     | 
		1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات   | 
		
	
		
		| induced     | 
		1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات   | 
		
	
		
		| induce     | 
		1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات   | 
		
	
		
		| bathometer     | 
		دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود   | 
		
	
		
		| sensor     | 
		وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند   | 
		
	
		
		| planar     | 
		روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت   | 
		
	
		
		| derived demand     | 
		تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .   | 
		
	
		
		interference       | 
		محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند   | 
		
	
		
		| busying     | 
		1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست   | 
		
	
		
		| busier     | 
		1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست   | 
		
	
		
		| busies     | 
		1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست   | 
		
	
		
		| busiest     | 
		1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست   | 
		
	
		
		| busy     | 
		1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست   | 
		
	
		
		| busied     | 
		1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست   | 
		
	
		
		| oem     | 
		شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند   | 
		
	
		
		| cannibalising     | 
		پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری   | 
		
	
		
		| cannibalizes     | 
		پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری   | 
		
	
		
		| cannibalises     | 
		پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری   | 
		
	
		
		| cannibalised     | 
		پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری   | 
		
	
		
		| cannibalizing     | 
		پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری   | 
		
	
		
		| cannibalized     | 
		پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری   | 
		
	
		
		| cannibalize     | 
		پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری   | 
		
	
		
		| blasting machine     | 
		دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها   | 
		
	
		
		| rosettes     | 
		اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات   | 
		
	
		
		| rosette     | 
		اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات   | 
		
	
		
		| anti-     | 
		ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند   | 
		
	
		
		| matrixes     | 
		چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود   | 
		
	
		
		| matrix     | 
		چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود   | 
		
	
		
		winch       | 
		پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل   | 
		
	
		
		| winched     | 
		پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل   | 
		
	
		
		| batcher     | 
		دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند   | 
		
	
		
		| winches     | 
		پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل   | 
		
	
		
		| winching     | 
		پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل   | 
		
	
		
		| Kaleida Labs     | 
		شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای   | 
		
	
		
		| beta range     | 
		حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی   | 
		
	
		
		| turnaround time     | 
		زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است   | 
		
	
		
		| phoneme     | 
		برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا   | 
		
	
		
		| virtual level     | 
		تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است   | 
		
	
		
		| Autocue     | 
		دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| acceleration principle     | 
		یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید   | 
		
	
		
		| spark printer     | 
		چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند   | 
		
	
		
		| hardest     | 
		یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند   | 
		
	
		
		| harder     | 
		یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند   | 
		
	
		
		| hard     | 
		یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند   | 
		
	
		
		| potential     | 
		توانایی انرژی برای کار کردن   | 
		
	
		
		| signalled     | 
		1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی   | 
		
	
		
		| signal     | 
		1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی   | 
		
	
		
		| published     | 
		1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .   | 
		
	
		
		| publish     | 
		1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .   | 
		
	
		
		| publishes     | 
		1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .   | 
		
	
		
		| signaled     | 
		1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی   | 
		
	
		
		| aircraft battery     | 
		منبع الکتریکی برای هواپیما   | 
		
	
		
		| float     | 
		ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی   | 
		
	
		
		| floated     | 
		ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی   | 
		
	
		
		| floats     | 
		ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی   | 
		
	
		
		| eisa     | 
		گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است   | 
		
	
		
		| hydrostat     | 
		الت الکتریکی برای یافتن یادیدن اب   | 
		
	
		
		| capacitance     | 
		توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی   | 
		
	
		
		| panatrope     | 
		اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو   | 
		
	
		
		| sample     | 
		مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود   | 
		
	
		
		| sampled     | 
		مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود   | 
		
	
		
		| broodmare     | 
		مادیان برای تولید نژاد   | 
		
	
		
		| stallation     | 
		اسب نر برای تولید مثل   | 
		
	
		
		| landline     | 
		خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند   | 
		
	
		
		| pair production     | 
		تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم   | 
		
	
		
		| cryptocompromise     | 
		تولید خطر برای مخابرات رمز   | 
		
	
		
		| product     | 
		ول مواد لازم برای تولید یک محصول   | 
		
	
		
		| indexer     | 
		برنامهای که برای یک سندشاخص تولید کند   | 
		
	
		
		| products     | 
		محصول تولید شده برای فروش   | 
		
	
		
		| product     | 
		محصول تولید شده برای فروش   | 
		
	
		
		| products     | 
		ول مواد لازم برای تولید یک محصول   | 
		
	
		
		| three pin plug     | 
		ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته   | 
		
	
		
		| inductor     | 
		قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.   | 
		
	
		
		| sql     | 
		زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود   | 
		
	
		
		| structures     | 
		زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود   | 
		
	
		
		| structuring     | 
		زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود   | 
		
	
		
		structure       | 
		زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود   | 
		
	
		
		| process     | 
		انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه   | 
		
	
		
		| seed     | 
		مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی   | 
		
	
		
		| primitive     | 
		برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی   | 
		
	
		
		| amphimictic     | 
		مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد   | 
		
	
		
		| seeds     | 
		مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی   | 
		
	
		
		| Paintbrush/Paint     | 
		windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap   | 
		
	
		
		| processes     | 
		انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه   | 
		
	
		
		| intrinsic energy     | 
		انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی   | 
		
	
		
		electrographic architecture       | 
		[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]   | 
		
	
		
		| metacompilation     | 
		کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود   | 
		
	
		
		| MDs     | 
		دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک   | 
		
	
		
		| MD     | 
		دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک   | 
		
	
		
		| monadic operator     | 
		عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند   | 
		
	
		
		| head load control     | 
		روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود   | 
		
	
		
		| numbers     | 
		عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا   | 
		
	
		
		| clock     | 
		مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند   | 
		
	
		
		| primitive     | 
		تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-   | 
		
	
		
		| effective     | 
		آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است   | 
		
	
		
		| clocks     | 
		مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند   | 
		
	
		
		| number     | 
		عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا   | 
		
	
		
		| generating     | 
		استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه   | 
		
	
		
		| generate     | 
		استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه   | 
		
	
		
		| directory     | 
		در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک   | 
		
	
		
		| directories     | 
		در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک   | 
		
	
		
		| generates     | 
		استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه   | 
		
	
		
		| stability     | 
		توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه   | 
		
	
		
		| generated     | 
		استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه   | 
		
	
		
		| cads     | 
		محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند   | 
		
	
		
		| cad     | 
		محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند   | 
		
	
		
		| silicon     | 
		عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC   | 
		
	
		
		| brake specific fuel consumption     | 
		مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت   | 
		
	
		
		| directories     | 
		در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک   | 
		
	
		
		| cams     | 
		استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید   | 
		
	
		
		| cam     | 
		استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید   | 
		
	
		
		| modular     | 
		با اتصال بلاکهای کوچک به هم برای تولید محصول مط ابق میل کاربر   | 
		
	
		
		| directory     | 
		در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک   | 
		
	
		
		| spray attack     | 
		پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات   | 
		
	
		
		| modulation     | 
		سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال   | 
		
	
		
		| electrostatic     | 
		ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی   | 
		
	
		
		| recorder     | 
		وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی   | 
		
	
		
		| recorders     | 
		وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی   | 
		
	
		
		image       | 
		توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش   | 
		
	
		
		| vibrators     | 
		منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود   | 
		
	
		
		| COMPAQ     | 
		شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود   | 
		
	
		
		| wrming message     | 
		پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود   | 
		
	
		
		| vibrator     | 
		منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود   | 
		
	
		
		| international standards organization     | 
		سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند   | 
		
	
		
		| processor     | 
		کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...   | 
		
	
		
		images       | 
		توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش   | 
		
	
		
		| continuity light     | 
		وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد   | 
		
	
		
		| fdm     | 
		Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing   | 
		
	
		
		| electronic     | 
		1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده   | 
		
	
		
		| PSU     | 
		مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی   | 
		
	
		
		| central     | 
		که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود   | 
		
	
		
		| licenses     | 
		اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی   | 
		
	
		
		| licences     | 
		اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی   | 
		
	
		
		| licence     | 
		اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی   | 
		
	
		
		| VRAM     | 
		حافظه سریع با دستیابی تصادفی برای ذخیره تصاویر تولید شده در کامپیوتر یا دیجیتالی   | 
		
	
		
		| controlled thermonuclear reaction     | 
		جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید   | 
		
	
		
		| epos     | 
		سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود   | 
		
	
		
		| patch     | 
		کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو   | 
		
	
		
		| patches     | 
		کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو   | 
		
	
		
		| long run     | 
		مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه   | 
		
	
		
		| baud     | 
		وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند   | 
		
	
		
		| baud rate     | 
		وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند   | 
		
	
		
		| corona     | 
		تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود   | 
		
	
		
		| coronas     | 
		تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود   | 
		
	
		
		| overstriking     | 
		توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان   | 
		
	
		
		| energy transition     | 
		عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]   | 
		
	
		
		| Energy Star     | 
		استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد   | 
		
	
		
		| texts     | 
		وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند   | 
		
	
		
		| text     | 
		وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند   | 
		
	
		
		| powered     | 
		نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند   | 
		
	
		
		| powers     | 
		نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند   | 
		
	
		
		| powering     | 
		نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند   | 
		
	
		
		| power     | 
		نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند   | 
		
	
		
		| plotted     | 
		توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .   | 
		
	
		
		| multimedia     | 
		محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو   | 
		
	
		
		| plot     | 
		توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .   | 
		
	
		
		| pre imaging     | 
		تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش   | 
		
	
		
		| texture mapping     | 
		1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.   | 
		
	
		
		| check plot     | 
		یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود   | 
		
	
		
		| plots     | 
		توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .   | 
		
	
		
		machine address       | 
		نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد   | 
		
	
		
		| circuit     | 
		مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد   | 
		
	
		
		| Perl     | 
		برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید   | 
		
	
		
		| circuits     | 
		مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد   | 
		
	
		
		| Novell     | 
		شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود   | 
		
	
		
		| systems analysis     | 
		ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم   | 
		
	
		
		| Hayes Corporation     | 
		تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند   | 
		
	
		
		| hash     | 
		تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها   | 
		
	
		
		| offset     | 
		مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی   | 
		
	
		
		| offsetting     | 
		مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی   | 
		
	
		
		| pilot line operation     | 
		کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید   | 
		
	
		
		| embryophyte     | 
		گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید   |