English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
Other Matches
precatory درخواستی
benedictory درخواستی تمنایی
REQUEST STOP ایستگاه درخواستی
to grant a request درخواستی را اعطا کردن
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
to carry a motion by acclamation درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
times تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
timed تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
fairness شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noises سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
broken <adj.> شکسته [دستگاهی]
built in aerial آنتن دستگاهی
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
bitumen boiler دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
presetting تنظیم از قبل [دستگاهی]
ripper دستگاهی که زمین را شیارمیزند
mansion عمارت چند دستگاهی
mansions عمارت چند دستگاهی
to park پارک کردن [دستگاهی]
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
excavator دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
excavators دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
bar bender دستگاهی که میل گرد را خم میکند
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
aeromotor هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
generator دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
wind gauge دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
generators دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
hydromatic دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
kinds گونه
kindest گونه
kind گونه
navigates گونه
variation گونه ها
haffit گونه
haffet گونه
navigate گونه
navigated گونه
navigating گونه
variations گونه ها
the five predicables گونه
cheeks گونه
nature گونه
natures گونه
breed گونه
breeds گونه
of all sorts از هر گونه ای
species گونه
variant گونه
cheek گونه
sort گونه
sorts گونه
sorted گونه
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to work flawlessly بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
marigraph دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
pantograph دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
reader هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
readers هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
thus بدین گونه
zoomorphic <adj.> جانور گونه
prototype پیش گونه
suchlike از این گونه
octagon هشت گونه
models گونه یک محصول
octagons هشت گونه
types گونه الگو
hypnoid خواب گونه
at all hazard با هر گونه مخاطره
hypnoidal خواب گونه
hysteroid هیستری گونه
subspecies زیر گونه
blowsy سرخ گونه
blowzed سرخ گونه
releases گونه یک محصول
climax species گونه اوج
released گونه یک محصول
buccal وابسته به گونه
germplasm bank بانک گونه ها
gnathitis اماس گونه
blowzy سرخ گونه
type گونه الگو
allomorph واژک گونه
diversities گونه گونی
ilk جور گونه
release گونه یک محصول
schizotypal اسکیزوفرنی گونه
model گونه یک محصول
spectral class گونه طیقی
spasmodic اسپاسم گونه
zygomatic استخوان گونه
zygomatic bone استخوان گونه
ckeek bone استخوان گونه
cheekbones استخوان گونه
cheekbone استخوان گونه
diversity گونه گونی
modeled گونه یک محصول
modelled گونه یک محصول
allomorph واج گونه
prototypes پیش گونه
malar bone استخوان گونه
typed گونه الگو
spasmodically اسپاسم گونه
rooting reflex بازتاب گونه
actinograph دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
reading wand دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
blowzy سرخ گونه شلخته
diversification گونه گون شدن
such like از این گونه ومانندان
diversification گونه گون سازی
released شماره گونه یک محصول
buildings گونه خاص یک برنامه
accidental sepcies گونه های اتفاقی
builds گونه خاص یک برنامه
build گونه خاص یک برنامه
release شماره گونه یک محصول
wrap around type گونه نوشتار محیطی
accurate بدون هر گونه خطا
anecdotal evidence شواهد داستان گونه
critically endangered species گونه در معرض خطر
releases شماره گونه یک محصول
atomizers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
atomisers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
atomizer دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
zephyrus دار گونه باد صبا
accurately به درستی و بدون هر گونه خطا
at the drop of a hat <idiom> بدون هیچ گونه معطلی
exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
whisker موی اطراف گونه وچانه
blankest خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن
blank خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن
neophyte گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alien species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
whiskery موی اطراف گونه وچانه
rare varieties of fishes گونه های نادر ماهی
son file آخرین گونه کاری یک فایل
alpha اولین گونه یک محصول کامپیوتری
alphas اولین گونه یک محصول کامپیوتری
accidental sepcies گونه های پیش آمدی
father file پشتیبان گونه قدیمی فایل
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checked دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checks دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
demount کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
franking machine دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
uart Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com