Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
ripper |
دستگاهی که زمین را شیارمیزند |
|
|
Other Matches |
|
clown |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
ground return |
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین |
touch judge |
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین |
clowned |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clowning |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
clowns |
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند |
hercules |
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس |
inductive earthing |
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین |
pancakes |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
geotaxis |
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی |
center field |
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال |
pancake |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
regulus |
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند |
frost heave |
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین |
honest john |
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه |
nap of the earth |
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال |
off side |
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن |
built in aerial |
آنتن دستگاهی |
broken <adj.> |
شکسته [دستگاهی] |
instrumental analysis |
تجزیه دستگاهی |
tellurian |
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین |
geognosy |
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین |
to break up |
از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی] |
mansions |
عمارت چند دستگاهی |
mansion |
عمارت چند دستگاهی |
bitumen boiler |
دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند |
presetting |
تنظیم از قبل [دستگاهی] |
to park |
پارک کردن [دستگاهی] |
hook-up |
اتصال [به دستگاهی الکتریکی] |
perelotok |
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین |
echo depth sounder |
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد |
air compresser |
دستگاهی که هوا را متراکم میکند |
reels |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
excavators |
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند |
reeling |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
reel |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
reeled |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
bar bender |
دستگاهی که میل گرد را خم میکند |
heliograph |
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد |
automation |
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار |
mill |
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد |
mills |
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد |
excavator |
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند |
styx |
نوعی موشک زمین به زمین دریایی |
rolling terrain |
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار |
sergeants |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
sergeant |
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت |
generator |
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی |
hydromatic |
دستگاهی که بافشار روغن کار میکند |
inquiry station |
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید |
aeromotor |
هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند |
wind gauge |
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد |
coffee mills |
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند |
to put something into operation |
دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی] |
generators |
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی |
termograph |
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند |
to start up something |
دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی] |
covenant runing with land |
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست |
to have packed up [British E] |
کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره] |
to fall over [computer, programme, ...] |
[موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره] |
to conk out |
کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره] |
to crap out |
کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره] |
pantograph |
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند |
to crap out |
خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره] |
camera lucida |
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد |
to work flawlessly |
بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی] |
to conk out |
خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره] |
to have packed up [British E] |
خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره] |
reader |
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد |
readers |
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد |
bathometer |
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود |
marigraph |
دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند |
reading wand |
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند |
actinograph |
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند |
no man's land |
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی |
contour flying |
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال |
pervious ground |
زمین تراوا زمین نفوذپذیر |
pershing |
موشک زمین به زمین پرشینگ |
redstone |
موشک زمین به زمین رداستون |
lacrosse |
نوعی موشک زمین به زمین |
cannibalizing |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
rollers |
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود |
cannibalised |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
planimeter |
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند |
blasting machine |
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها |
cannibalises |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
atomisers |
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش |
atomizer |
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش |
atomizers |
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش |
cannibalizes |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalized |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
roller |
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود |
cannibalize |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalising |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
biosphere |
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین |
conned |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
cons |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
con |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
demount |
کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند |
checks |
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود |
eerom |
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد |
winch |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
winched |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
winches |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
winching |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
conning |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
batcher |
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند |
check |
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود |
checked |
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود |
little john |
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه |
contour flight |
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین |
talik |
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین |
uart |
Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند |
Autocue |
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد |
franking machine |
دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر |
drops |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropping |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
drop |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
dropped |
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن |
compass rose |
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود |
permafrost |
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین |
critical point |
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین |
assembly lines |
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد |
assembly line |
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد |
computer output microfilm recorder |
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند |
control buoy |
بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد |
combining |
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد |
combines |
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد |
streaming tape drive |
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود |
combine |
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد |
geomagnetism |
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین |
topography |
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین |
hydrographer |
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است |
surface to surface missile |
موشک زمین به زمین |
vibrator |
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند |
vibrators |
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند |
bell conveyor |
دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند |
toggles |
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است |
toggle |
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است |
ground resolution |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
demodulator |
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند |
everglade |
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی |
He had a nast fall. |
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد ) |
lpt |
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند |
send only device |
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند |
surface to surface |
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح |
surface-to-surface |
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح |
earth's attraction |
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین |
surface missile |
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی |
ground |
: زمین |
fields |
زمین |
floor |
کف زمین |
graze |
زمین |
grazed |
زمین |
floored |
کف زمین |
grazes |
زمین |
soils |
زمین |
globe |
زمین |
grass roots |
کف زمین |
ground |
زمین |
land n |
زمین |
fielded |
زمین |
norland |
زمین |
extra terrestrial |
زمین |
floor |
کف زمین |
ground [British] [floor] |
کف زمین |
earthing |
زمین |
domain |
زمین |
acre |
زمین |
acres |
زمین |
land |
زمین |
floors |
کف زمین |
soiling |
زمین |
soil |
زمین |
cinder tracks |
زمین دو |
cinder track |
زمین دو |
geodetically |
زمین |
domains |
زمین |
globes |
زمین |
lackland |
بی زمین |
ground line |
خط زمین |
ground surface |
کف زمین |
tellus |
زمین |
terrain |
زمین |
real estate |
زمین |
earth |
زمین |
ground |
کف زمین |
field |
زمین |
rooter |
زمین کن |
aerospace |
جو زمین |
earths |
زمین |
this earthly round |
زمین |
geoid |
زمین دیسه |
paralytic disability |
زمین گیری |
geological |
زمین شناسی |
geological |
زمین شناختی |
original ground |
زمین بکر |
geoisotherm |
همدمای زمین |
parterre |
در طول زمین |
terrestrial |
زمین خاکی |