English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (10 milliseconds)
English Persian
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
Other Matches
din طنین بلند طنین افکندن
serviced سنجد
service سنجد
russian olive درخت سنجد
buckthorn سنجد تلخ
ting طنین طنین انداختن
service درخت سنجد وابسته بخدمت
serviced درخت سنجد وابسته بخدمت
peak voltmeter ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
sound طنین
noises طنین
tingles طنین
tingling طنین
echo طنین
echoed طنین
reverberation طنین
echoes طنین
reverberations طنین
echoing طنین
sounds طنین
tingled طنین
tingle طنین
sounded طنین
sonance طنین
soundest طنین
noise طنین
timbre طنین
reverberative طنین انداز
tintinnabulation طنین ناقوس
echo check بکمک طنین
resonant طنین دار
sonant طنین دار
thirl لرزش طنین
reverberates طنین انداختن
echo suppressor طنین زدا
resonate طنین انداختن
resonated طنین انداختن
ringers طنین انداز
ringer طنین انداز
jingling طنین زنگ
jingles طنین زنگ
jingled طنین زنگ
jingle طنین زنگ
peals طنین متناوب
pealing طنین متناوب
pealed طنین متناوب
peal طنین متناوب
bong طنین صدا
reverberating طنین انداختن
reverberate طنین انداختن
resonating طنین انداختن
resonates طنین انداختن
reverberated طنین انداختن
tinkly طنین دار
echoing طنین صدا
echoes طنین صدا
to smell a rat طنین شدن
echoed طنین صدا
tintinnabulation طنین زنگ
echo طنین صدا
tintinnabulary دارای طنین
sonorous طنین انداز
resonance ایجاد طنین
resonances ایجاد طنین
tinkles دارای طنین کردن
resonance پیچش صدا طنین
resonances پیچش صدا طنین
resonantly بطور طنین انداز
tinkle دارای طنین کردن
tinkling دارای طنین کردن
tinkled دارای طنین کردن
dingdong طنین صدای ساعت شماطه
ring طنین انداختن صدای زنگ
jars دعوا و نزاع طنین انداختن
ring صدای زنگ تلفن طنین
jarred دعوا و نزاع طنین انداختن
tolling صدای طنین زنگ یاناقوس
tolls صدای طنین زنگ یاناقوس
toll صدای طنین زنگ یاناقوس
jar دعوا و نزاع طنین انداختن
timber طنین دار شبیه صدای زنگ
tong طنین اندازشدن انبر قند گیر
voiceful صدا پیچ شونده طنین انداز
broken <adj.> شکسته [دستگاهی]
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
built in aerial آنتن دستگاهی
presetting تنظیم از قبل [دستگاهی]
bitumen boiler دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
to park پارک کردن [دستگاهی]
mansion عمارت چند دستگاهی
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
mansions عمارت چند دستگاهی
ripper دستگاهی که زمین را شیارمیزند
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
bar bender دستگاهی که میل گرد را خم میکند
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
excavator دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
excavators دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
generators دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
aeromotor هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
hydromatic دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
wind gauge دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
generator دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
pantograph دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
marigraph دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
to work flawlessly بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
reader هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
readers هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
actinograph دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
reading wand دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
atomizer دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomisers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
atomizers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
checks دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
demount کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
checked دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
franking machine دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
uart Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
combine دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
combines دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combining دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
bell conveyor دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
toggles مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggle مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
lpt در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
clangour جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
clangor جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com