Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
Search result with all words
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
Other Matches
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
breating apparatus
دستگاه تنفس
gill
دستگاه تنفس ماهی
spirograph
دستگاه تنفس نگار
spirometer
دستگاه تنفس سنج
respirators
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
oxygen convertor
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
oxygenize
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
oxybiont
اکسیژن زی
oxygen carrier
اکسیژن بر
empyreal air
اکسیژن
oxygen
اکسیژن
admission
تنفس
suction
تنفس
admissions
تنفس
entracte
تنفس
respiration
تنفس
coffee breaks
تنفس
coffee break
تنفس
intermission
تنفس
intermissions
تنفس
breathing
تنفس
aspirations
تنفس
aspiration
تنفس
oxygenize
با اکسیژن امیختن
oxygen debt
وام اکسیژن
liquid oxygen
اکسیژن مایع
liquid exygen
اکسیژن مایع
oxygen debt
بدهی اکسیژن
oxygen cylinder
سیلندر اکسیژن
oxygen cylinder
مخزن اکسیژن
anoxia
کمبود اکسیژن
atmospheric oxygen
اکسیژن هوا
acidic oxide
اکسیژن اسیدی
acidity coefficient
نسبت اکسیژن
oxygen ration
نسبت اکسیژن
oxygenation
اکسیژن زنی
oxygen deficit
کسر اکسیژن
oxygenated
اکسیژن زدن
oxygenates
اکسیژن زدن
oxygen extraction
جذب اکسیژن
oxygen
اکسیژن دار
oxygen
گاز اکسیژن
lox
اکسیژن مایع
oxygenation
امیزش با اکسیژن
oxygenating
اکسیژن زدن
oxygenates
اکسیژن امیختن
oxygenation
ترکیب با اکسیژن
oxidation
ترکیب با اکسیژن
oxyacetylene welding
جوش اکسیژن
oxygenated
اکسیژن امیختن
oxygenate
اکسیژن زدن
oxygenate
اکسیژن امیختن
oxygenating
اکسیژن امیختن
oxygen deficit
کمبود اکسیژن
oxygenization
اکسیژن دهی
deoxidize
بی اکسیژن کردن
deoxidation
اکسیژن گیری
deoxidate
بی اکسیژن کردن
deoxygenation
اکسیژن زدایی
oxidization
ترکیب با اکسیژن
steno oxibiant
اکسیژن کم تاب
hypernoea
تنفس سریع
polypnea
تنفس سریع
inhale
تنفس کردن
inspirable
قابل تنفس
inhales
تنفس کردن
inhaling
تنفس کردن
respired
تنفس کردن
artificial respiration
تنفس مصنوعی
recesses
تنفس کردن
intake stroke
مرحله تنفس
induction stroke
مرحله تنفس
recess
تنفس کردن
respires
تنفس کردن
respiring
تنفس کردن
respire
تنفس کردن
inbreathe
تنفس کردن
inhaled
تنفس کردن
spiracle
سوراخ تنفس
respirable
قابل تنفس
eupnoea
تنفس طبیعی
halitosis
تنفس بدبو
eupnoea
تنفس عادی
spirometer
تنفس سنج
spirometry
تنفس سنجی
tambour
تنفس نگار
snorkels
لوله تنفس
intakes
مکیدن تنفس
intake
مکیدن تنفس
gas absorption
تنفس گاز
snorkel
لوله تنفس
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
oxidizing
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize
با اکسیژن ترکیب کردن
volcanize
جوش اکسیژن زدن
chemical oxygen demand
نیاز شیمیایی اکسیژن
oxyhydrogen
اکسیژن امیخته به ایدروژن
c.o.d
نیاز شیمیایی به اکسیژن
eudiometry
سنجش اکسیژن هوا
oxidised
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises
با اکسیژن ترکیب کردن
oxyacid
اسید اکسیژن دار
oxides
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide
ماده شیمیایی از اکسیژن
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
rebreather
سیستم اکسیژن مداربسته
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
oxidizes
با اکسیژن ترکیب کردن
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
oxygen acid
اسید اکسیژن دار
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
recess
تعطیل موقتی تنفس
winds
قدرت تنفس کامل
wind
قدرت تنفس کامل
recesses
تعطیل موقتی تنفس
intake
مجرای مکش یا تنفس
intakes
مجرای مکش یا تنفس
puerile breathing
تنفس خرخری کودکان
scuba
وسیله تنفس در زیر اب
naturally aspirated engine
موتور خود تنفس
intermissions
نوبهای تنفس دار
intermission
نوبهای تنفس دار
irrespirable
غیر قابل تنفس
recessional
وابسته بموقع تنفس
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
deoxidize
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
b.o.d
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
biochemical oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
snorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkels
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
artificial respiration
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
pneusis
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
schnorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
hyperpnea
تنفس خیلی سریع یاعمیق
second wind
بازیابی وضع عادی تنفس
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
nitrous acid
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
acyl oxygen fission
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
tetroxide
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
monoxide
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
oxidation
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
schnorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
snorkels
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
snorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
vulcanization
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
breaks
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
fricative
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
break
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
isatin
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
continuous flow oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com