English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
spirograph دستگاه تنفس نگار
Other Matches
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
tambour تنفس نگار
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
breating apparatus دستگاه تنفس
spirometer دستگاه تنفس سنج
gill دستگاه تنفس ماهی
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
phonographic صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
phonograph صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
electrocardiograph دستگاه برقی ضربان نگارقلب تپش نگار
phonographs صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
diarists روزنامه نگار وقایع نگار
diarist روزنامه نگار وقایع نگار
respiration تنفس
aspirations تنفس
aspiration تنفس
coffee break تنفس
coffee breaks تنفس
admissions تنفس
entracte تنفس
breathing تنفس
admission تنفس
intermissions تنفس
intermission تنفس
suction تنفس
intake مکیدن تنفس
intakes مکیدن تنفس
recess تنفس کردن
intake stroke مرحله تنفس
induction stroke مرحله تنفس
recesses تنفس کردن
inbreathe تنفس کردن
snorkel لوله تنفس
snorkels لوله تنفس
polypnea تنفس سریع
halitosis تنفس بدبو
inhale تنفس کردن
inhaled تنفس کردن
inhales تنفس کردن
inhaling تنفس کردن
respire تنفس کردن
respired تنفس کردن
respires تنفس کردن
respiring تنفس کردن
inspirable قابل تنفس
eupnoea تنفس عادی
respirable قابل تنفس
spiracle سوراخ تنفس
hypernoea تنفس سریع
eupnoea تنفس طبیعی
gas absorption تنفس گاز
spirometer تنفس سنج
artificial respiration تنفس مصنوعی
spirometry تنفس سنجی
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
naturally aspirated engine موتور خود تنفس
intermissions نوبهای تنفس دار
scuba وسیله تنفس در زیر اب
recessional وابسته بموقع تنفس
irrespirable غیر قابل تنفس
recesses تعطیل موقتی تنفس
intakes مجرای مکش یا تنفس
recess تعطیل موقتی تنفس
intermission نوبهای تنفس دار
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
intake مجرای مکش یا تنفس
wind قدرت تنفس کامل
winds قدرت تنفس کامل
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
artificial respiration تنفس مصنوعی resuscitation : syn
pneusis دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
snorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
schnorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
second wind بازیابی وضع عادی تنفس
snorkels لوله مخصوص تنفس در زیر اب
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
hygrograph نم نگار
image نگار
monographs تک نگار
pneumograph دم نگار
graph نگار
images نگار
graphs نگار
monograph تک نگار
spirograph دم نگار
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
snorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
schnorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkels با لوله تنفس زیر ابی رفتن
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
seismograph لزره نگار
ondograph موج نگار
climatograph اقلیم نگار
coronagraph اکلیل نگار
telegraphing دور نگار
cathode ray oscillograph موج نگار
oscilloscope نوسان نگار
oscillograph نوسان نگار
telegraphs دور نگار
seismograph لرزه نگار
journalist روزنامه نگار
seismographs لرزه نگار
seismographs زلزله نگار
seismographs لزله نگار
journalists روزنامه نگار
biographer زندگینامه نگار
seismograph لزله نگار
seismograph زلزله نگار
sphygmograph نبض نگار
telegraph دور نگار
coronagraph خرمن نگار
biographers زندگینامه نگار
seismographs لزره نگار
motifs نقش و نگار
type writer حرف نگار
seismographer زلزله نگار
self cecording خود نگار
vibrograph نوسان نگار
spectrogaph طیف نگار
spectrograph طیف نگار
water level recorder تراز نگار اب
prefacer دیباچه نگار
portrayer پیکر نگار
tremograph رعشه نگار
motif نقش و نگار
topographer مکان نگار
tambour بنض نگار
newspaperman روزنامه نگار
newspapermen روزنامه نگار
autobiographer خودزیستنامه نگار
rainfall recorder باران نگار
automatograph خودکاری نگار
autoscope خودکاری نگار
anthologist جنگ نگار
annalist وقایع نگار
portraitist پیکر نگار
chronograph زمان نگار
chronometer وقت نگار
chronometer گاه نگار
cinematograph حرکت نگار
climagram اقلیم نگار
spectrograph بیناب نگار
climagraph اقلیم نگار
climate diagram اقلیم نگار
climogram اقلیم نگار
chromatographic رنگ نگار
cardiograph قلب نگار
tachometer سرعت نگار
plethysmograph گنج نگار
pinacotheca نگار خانه
publicists روزنامه نگار
publicist روزنامه نگار
petrographer سنگ نگار
climograph اقلیم نگار
dictograph بیان نگار
film recorder فیلم نگار
heliograph افتاب نگار
historify وقایع نگار
data recorder داده نگار
iconography پیکر نگار
idiographic اندیشه نگار
telegraphed دور نگار
logger واقعه نگار
kymograph جنبش نگار
discharge recorder تخلیه نگار
lithographer سنگ نگار
loggers واقعه نگار
fontographer فونت نگار
designs نقش نگار
mythographer افسانه نگار
design نقش نگار
coronagraph تاج نگار
myocardiograph قلب نگار
myograph عضله نگار
monotint نگار یک رنگی
cumulative recorder تراکم نگار
course recorder راه نگار
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com