English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
acetylene generator دستگاه تهیه استیلن
Other Matches
spinner دستگاه ریسندگی جهت تهیه نخ
aerocartograph دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
stereoplanigraph نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
acetylene valve استیلن
acetylene استیلن
acetylene cylinder لوله استیلن
acetylene gas گاز استیلن
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
oxyacetylene blowpipe مشعل اکسی استیلن
oxyacetylene welding جوشکاری اکسی استیلن
acetylene torch مشعل استیلن [ابزار]
carburizing flame شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
flame cleaning تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
provision تهیه
seating تهیه جا
procurement تهیه
supplied تهیه
ministration تهیه
preparations تهیه
preparation تهیه
housing تهیه جا
counter preparation ضد تهیه
supply تهیه
purvey تهیه
purveying تهیه
supplying تهیه
off hand بی تهیه
purveyed تهیه
purveys تهیه
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
suppliers تهیه کننده
procures تهیه کردن
data processing تهیه و تولیداطلاعات
the preparation day روز تهیه
procure تهیه کردن
data processing تهیه اطلاعات
counter preparation تیر ضد تهیه
photo imagery تهیه عکس
weaponry تهیه سلاح
affords تهیه کردن
to find in تهیه کردن
preparation fire تیر تهیه
to make provision تهیه دیدن
procuring تهیه کردن
to bargain for تهیه دیدن
the water supply of tehran تهیه اب تهران
preparatorily بعنوان تهیه
preparation fire اتش تهیه
cater تهیه کردن
catering تهیه کردن
fabricator تهیه کننده
affording تهیه کردن
catered تهیه کردن
afford تهیه کردن
provides تهیه کردن
provides تهیه دیدن
provide تهیه کردن
provisionment تهیه خواربار
provide تهیه دیدن
blends تهیه کردن
blend تهیه کردن
procured تهیه کردن
preparation of food تهیه خوراک
preparation time زمان تهیه
preparing تهیه کردن
preparator تهیه کننده
prepares تهیه کردن
provision تهیه کردن
purveyance تهیه خواربار
prepare تهیه کردن
prepare mortar تهیه ملات
caters تهیه کردن
lighting feeder تهیه روشنایی
preparation اتش تهیه
base development تهیه پایگاه
pitched تهیه دیده
provided [that] <conj.> تهیه شده
supplier تهیه کننده
triplicity تهیه در سه نسخه
preparation تهیه مقدمات
furtherance تهیه وسایل
administers تهیه کردن
placement تهیه کار
placement تهیه شغل
placements تهیه کار
placements تهیه شغل
triplication تهیه در سه نسخه
appropriated <adj.> <past-p.> تهیه شده
supplying تهیه کردن
laid on <past-p.> تهیه شده
victualage تهیه اذوقه
processes تهیه کردن
process تهیه کردن
supplied تهیه کردن
victual تهیه اذوقه
supply تهیه کردن
on the stocks د رشرف تهیه
administered تهیه کردن
administer تهیه کردن
administering تهیه کردن
vacuum-packed تهیه شده
preparations تهیه و ارایش
provided <adj.> <past-p.> تهیه شده
preparation تهیه و ارایش
parasceve روز تهیه
preparations تهیه مقدمات
preparations اتش تهیه
afforded تهیه کردن
furred تهیه شده باخز
enable تهیه کردن برای
procured تهیه و تحویل اماد
hosted تهیه تسهیلات ورزشی
enables تهیه کردن برای
procuring تهیه و تحویل اماد
host تهیه تسهیلات ورزشی
procures تهیه و تحویل اماد
processes تهیه و تولید کردن
enabling تهیه کردن برای
affordable قابل تهیه و خریداری
artillery preparation اتش تهیه توپخانه
quadruplicate در چهارنسخه تهیه کردن
quadruplication تهیه چیزی درچهارنسخه
stenciler تهیه کننده استنسیل
it is in preparation در دست تهیه است
process تهیه و تولید کردن
stenciller تهیه کننده استنسیل
aggregate flow diagram نمودار تهیه مصالح
area projection تهیه نقشه از منطقه
area projection تهیه تصویر منطقه
polychrome تهیه عکسهای رنگی
artillery preparation تیر تهیه توپخانه
information providers تهیه کنندگان اطلاعات
whomp up بسرعت تهیه کردن
budgeter تهیه کننده بودجه
funded تهیه وجه کردن
hydrography تهیه نقشه دریایی
rotogravure تهیه گراور غلتکی
beach unit یکان تهیه بارانداز
enabled تهیه کردن برای
preparatory مربوط به تهیه یامقدمات
scripting تهیه فایل اغازگر
cold turkey بدون تهیه وتدارک
barrier tactics تاکتیک تهیه موانع
he is an adequate provider برای تهیه خواربار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com