Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
industrial robot
دستگاه خودکار صنعتی
Other Matches
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
manufactoring tape milling machine
دستگاه نورد صنعتی
industrial instrument
دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrial data collection device
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
robots
دستگاه خودکار
automatics
دستگاه خودکار
automatic
دستگاه خودکار
robot
دستگاه خودکار
automatic machine
دستگاه خودکار
automatic welding machine
دستگاه جوشکاری خودکار
four spindle automatic machine
دستگاه خودکار با چهارهرزگرد
automatic drilling machine
دستگاه درل خودکار
fully automatic machine
دستگاه تماما"خودکار
automation
دستگاه تنظیم خودکار
automatic milling machine
دستگاه فرز خودکار
automatic boring machine
دستگاه درل خودکار
automatic punching machine
دستگاه منگنه خودکار
automatic sawing machine
دستگاه اره خودکار
automatic screw machine
دستگاه پیچ خودکار
ground controled approach
دستگاه تقرب خودکار
sampling servo
دستگاه نمونه گیری خودکار
eyelesi
دستگاه کنترل خودکار هواپیما
eight spindle automatic machine
دستگاه خودکار با هشت هرزگرد
automatic bar machine
دستگاه میله دار خودکار
autonomic
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
governor
دستگاه فرمان خودکار گاورنور
ground controled approach
دستگاه فرود خودکار هواپیما
governors
دستگاه فرمان خودکار گاورنور
automatic forming machine
دستگاه قالب بندی خودکار
automatic pilots
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilot
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
transponder
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
cards
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
synchroscope
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
high wrought
صنعتی
technical
صنعتی
industrial water
اب صنعتی
manufacturing
صنعتی
industrial
صنعتی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
commercial efficiency
بازده صنعتی
artistical
هنرامیز صنعتی
industrialization
صنعتی کردن
artificial magnet
مغناطیس صنعتی
industrialization
صنعتی شدن
industrialization
صنعتی سازی
art bronze
برنز صنعتی
plant
واحد صنعتی
plants
واحد صنعتی
applied economics
اقتصاد صنعتی
valve
شیر صنعتی
industrialism
سیستم صنعتی
polytechnics
دانشکده صنعتی
artful
ماهرانه صنعتی
artless
غیر صنعتی
polytechnic
دانشکده صنعتی
mechnical
ماشینی صنعتی
producer buyer
خریدار صنعتی
technologically
حرفهای صنعتی
industrial relations
روابط صنعتی
technological
حرفهای صنعتی
polytechnical
دانشکده صنعتی
industrial workers
کارگران صنعتی
industrial concern
بنگاه صنعتی
industrial consumption
مصرف صنعتی
industrial wastewater
فاضلاب صنعتی
industrial insurance
بیمه صنعتی
technical grade
خلوص صنعتی
industrial revolution
انقلاب صنعتی
industrial unit
واحد صنعتی
industrial management
مدیریت صنعتی
industrial psychology
روانشناسی صنعتی
industrial chemistry
شیمی صنعتی
industrial nations
کشورهای صنعتی
industrial area
منطقه صنعتی
industrializes
صنعتی کردن
industrial building
ساختمان صنعتی
industrial building
بنای صنعتی
industrial economics
اقتصاد صنعتی
industrial disputes
اختلافات صنعتی
industrializing
صنعتی کردن
industrialises
صنعتی کردن
trade effluent
فضولات صنعتی
vertical union
اتحادیه صنعتی
industrial union
اتحادیه صنعتی
industrialize
صنعتی کردن
industrialising
صنعتی کردن
engineering workshop
کارگاه صنعتی
industrial unions
اتحادیههای صنعتی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
industrial espionage
جاسوسی صنعتی
industrial switch
کلید صنعتی
industrial fluctuations
نوسانهای صنعتی
industrial frequency
فرکانس صنعتی
bric-a-brac
خرده ریز صنعتی
index of industrial production
شاخص تولید صنعتی
applied economics engineer
مهندس اقتصاد صنعتی
valve
ولو
[شیر صنعتی]
process of industrialization
فرایند صنعتی شدن
industrial capitalism
سرمایه داری صنعتی
industrial classifications
طبقه بندی صنعتی
producer advertising
تبلیغ محصولات صنعتی
industrial electric locomotive
لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial investment
سرمایه گذاری صنعتی
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
decreasing cost industry
هزینه نزولی صنعتی
inartistically
بطور غیر صنعتی
art casting
ریخته گری صنعتی
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
interphase transformer loss
تلفات پیچک صنعتی
the industrial quarter of the
محله صنعتی شهر
industrial alternating current
جریان متناوب صنعتی
an artistic production
عمل یا کار صنعتی
industrial workers of the world
کارگران صنعتی جهان
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
Midlands
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
trade fixtures
الات صنعتی نصب شده
industrializing
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
articlcs of virtu
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
metonymical
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrialize
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
artlessly
بطور ساده یاغیر صنعتی
industrialises
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
Industrial Architecture
معماری خانه های صنعتی
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
Industrial Park
[طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
high Sierra specification
روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
din
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com