English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English Persian
orthorhomobic system دستگاه راست گوشه
rhombic system دستگاه راست گوشه
Search result with all words
rectangular coordinates دستگاه مختصات راست گوشه
Other Matches
rectangles راست گوشه
rectangular راست گوشه
right-angled راست گوشه
rectangle راست گوشه
orthogonal راست گوشه
right angled راست گوشه
right angled parallelogram راست گوشه
right triangle مثلث راست گوشه
rectangularly بشکل راست گوشه
cross roads همبر راست گوشه
right triangle مثلث راست گوشه [ریاضی]
trigonometer اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
corner گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
eremitic گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle گوشه تیز گوشه تند
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
ears گوشه
quips گوشه
polygons بس گوشه
three cornered سه گوشه
cantle گوشه
nook گوشه
quipping گوشه
triquetrous سه گوشه
hesagonal شش گوشه
angles گوشه
hexangular شش گوشه
ear گوشه
quipped گوشه
quip گوشه
angle گوشه
pointedness گوشه
cornerways از گوشه
cornerwise از گوشه
agonic بی گوشه
lobes گوشه
trigonic سه گوشه
polygon بس گوشه
corners گوشه
recesses گوشه
figuration گوشه
sexangle شش گوشه شش بر
quoin گوشه
nonagon 9 گوشه
coin=quoin گوشه
hexagon شش گوشه
hexagons شش گوشه
coign گوشه
recess گوشه
in the corner در گوشه
corner گوشه
cornering گوشه
lobe گوشه
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
squared گوشه دار
circumferentor گوشه سنج
quinquangular پنج گوشه
tetragon چهار گوشه
octangle هشت گوشه
cloisterer گوشه نشین
squares گوشه دار
quadrangular چهار گوشه
angled گوشه دار
hermitess زن گوشه نشین
squaring گوشه دار
cornered گوشه دار
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
jests طعنه گوشه
jest طعنه گوشه
To drop a hint . to insinuate . گوشه زدن
an acute angle گوشه تیز
loner گوشه گیر
cant گوشه دار
lateen rig بادبان 3 گوشه
leeringly از گوشه چشم
point گوشه دارکردن
anchoress زن گوشه نشین
octangular هشت گوشه
angle valve شیر گوشه
multangular بسیار گوشه
angulate گوشه دار
angularity گوشه داری
cornerstone سنگ گوشه
cornerstones سنگ گوشه
canthus گوشه چشم
pentangle پنج گوشه
heptagonal هفت گوشه
polygonal بسیار گوشه
polygon of forces بس گوشه نیروها
pointy گوشه دار
pungent گوشه دار
square گوشه دار
close چهار گوشه
bird's-mouth شکاف سه گوشه
angle-tie مهار گوشه
triangle of forces سه گوشه نیروها
triconered دارای سه گوشه
ancress زن گوشه نشین
obtuse angle گوشه باز
angle-capital سرستون گوشه ای
pentangular پنج گوشه
withdrawal گوشه گیری
corners گوشه زمین
withdrawals گوشه گیری
cornering گوشه زمین
corner گوشه زمین
snook گوشه وکنایه
octagonal هشت گوشه
cuspidal گوشه دار
octagon چیزهشت گوشه
octagon هشت گوشه
dodecagon دوازده گوشه
solitariness گوشه نشینی
eremite گوشه نشین
seclusion گوشه نشینی
reclvsion گوشه نشینی
piquant گوشه دار
eremitical گوشه گیر
eremitism گوشه نشینی
eremitic life گوشه نشینی
eremite گوشه گیر
solitudinarian گوشه نشین
octagons چیزهشت گوشه
knee سه گوشه سه راهی
funiculars بس گوشه نیروها
funicular بس گوشه نیروها
unsociable گوشه نشین
pentagon پنج گوشه
knees سه گوشه سه راهی
angular گوشه دار
octagons هشت گوشه
cubby-holes گوشه دنج
cubby-hole گوشه دنج
cubby hole گوشه دنج
protractor گوشه سنج
protractors گوشه سنج
sequestered life گوشه نشینی
pentagons پنج گوشه
goniometer گوشه سنج
ivory towers گوشه خلوت
loners گوشه گیر
corner cut بریدگی گوشه
fillet weld جوش گوشه
goniometer گوشه پیما
ivory tower گوشه خلوت
corner joint اتصال گوشه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com