English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English Persian
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
Search result with all words
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
core molding machine دستگاه ریخته گری هسته
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
Other Matches
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
ladle crane جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
hot topping ریخته گی
cast copper مس ریخته گی
caster ریخته گر
brass founder ریخته گر
moulder ریخته گر
founders ریخته گر
foundering ریخته گر
besprent ریخته
foundered ریخته گر
founder ریخته گر
metal founder ریخته گر
casting ریخته گی
foundry man ریخته گر
disorganized در هم ریخته
casting قطعه ریخته گی
foundry ریخته گری
moulding ریخته گری
potted در کوزه ریخته
skin پوسته ریخته گی
skinned پوسته ریخته گی
skinning پوسته ریخته گی
skins پوسته ریخته گی
cast concrete بتن ریخته گی
investment foundry ریخته گی بسته
investment castings ریخته گی بسته
castellated nut مهره ریخته گی
cast steel فولاد ریخته گی
sheet asphalt اسفالت ریخته
chuted concrete بتن ریخته گی
molten ریخته ریختگی
cast glass شیشه ریخته گی
founding ریخته گری
cast crystal بلور ریخته
wild and woolly درهم ریخته
iron foundry ریخته گی اهن
precast پیش ریخته
cast metal فلز ریخته گی
founds ریخته گری
found ریخته گری
foundries ریخته گری
casting ریخته گری
group casting ریخته گری
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
composite casting ریخته گری مرکب
metal foundry ریخته گری فلزات
loam castings ریخته گری شنی
compression molding ریخته گری فشاری
machinery castings ریخته گری ماشینی
investment castings process فرایند ریخته گی بسته
chuted concrete بتن ریخته شده
core sand ماسه ریخته گری
sand casting ریخته گری ماسهای
jakes اشغال درهم ریخته
iron casting ریخته گری اهن
metal casting ریخته گری فلز
mis run casting ریخته گری غلط
trumpeting قیف ریخته گری
pouring cup قاشق ریخته گری
precision casting ریخته گری دقیق
press casting ریخته گری فشاری
steel foundry ریخته گری فولاد
pig قالب ریخته گری
pig اهن تازه ریخته
pigs قالب ریخته گری
pigs اهن تازه ریخته
forge ریخته گری فلز
forges ریخته گری فلز
plaster cast ریخته گری گچی
plaster casts ریخته گری گچی
shell casting ریخته گری پوستهای
trumpeted قیف ریخته گری
trumpet قیف ریخته گری
litter زایمان ریخته وپاشیده
littered زایمان ریخته وپاشیده
littering زایمان ریخته وپاشیده
cast steel فولاد ریخته گری
cast molding قالبگیری ریخته گری
art casting ریخته گری صنعتی
olio مخلوط چیزدرهم ریخته
mold قالب ریخته گری
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
foundry ladle پاتیل ریخته گری
bottom pure ladle پاتیل ریخته گری
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
tumultuous شلوغ بهم ریخته
transfer molding ریخته گری انتقالی
debris اشغال روی هم ریخته
investment castings قطعات ریخته گی بسته
foundry pit چاله ریخته گری
die mold فرم ریخته گی تزریقی
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
ingot casting ریخته گری شمش
molded قالب ریخته گری
molds قالب ریخته گری
mould قالب ریخته گری
moulded قالب ریخته گری
fusion casting ریخته گری ذوبی
moulds قالب ریخته گری
ejecta مواد بیرون ریخته
foundry sand ماسه ی ریخته گری
down hill casting ریخته گری مستقیم
foundry cupola کوپول ریخته گری
foundry pit جهنم ریخته گری
direct casting ریخته گری مستقیم
eruptive rock سنگ بیرون ریخته
foundry practice تکنیک ریخته گری
litters زایمان ریخته وپاشیده
group casting ریخته گری گروهی
injection molding ریخته گری تزریقی
group teaming ریخته گری گروهی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
press cast process فرایند ریخته گری فشاری
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugally cast pipe لوله ریخته گی گریز از مرکز
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
mallable casting ریخته گری چکش خوار
diecasting ریخته گری با قالب فلزی
pouring bay کارگاه کوچک ریخته گری
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
foundry pig iron اهن خام ریخته گری
foundry furnace بوته یا کوره ریخته گری
pig bed شن ویژه ریخته گری اهن
dissected sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
top pour ladle کفچه یا پاتیل ریخته گری
brass and bronze foundry ریخته گری برنج و برنز
dissarranged sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
green concrete بتن تازه ریخته شده
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
jetsam کالاهای به دریا ریخته شده
lost wax process ریخته گری با مدلهای مومی
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
He has collected what the other person. <proverb> هر چه این ریخته او جمع کرده.
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
continous casting method روش ریخته گری دائمی
slip casting روش ریخته گری لغزشی
littery ریخته و پاشیده درهم برهم
I am inundated with work. هزار جور کارسرم ریخته
potted کوزه کرده ذدزفرف ریخته
mallable iron foundry ریخته گری اهن چکش خوار
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugally cast concrete بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
overshot wheel چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
bullybeef گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
It was a mess . Everything was scattered all over the place. همه چیز ریخته وپاشیده بود
die0casting die حدیده ریخته گری تحت فشار
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
slough در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
knuckle sprue استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
flotsam and jetsam کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
kentledge چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
geomancer کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
core binder ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com