English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
core molding machine دستگاه ریخته گری هسته
Other Matches
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
concrete coring drill دستگاه مته هسته بتن
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
ladle crane جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
founder ریخته گر
foundered ریخته گر
moulder ریخته گر
foundry man ریخته گر
metal founder ریخته گر
foundering ریخته گر
besprent ریخته
founders ریخته گر
disorganized در هم ریخته
hot topping ریخته گی
brass founder ریخته گر
casting ریخته گی
cast copper مس ریخته گی
caster ریخته گر
group casting ریخته گری
casting قطعه ریخته گی
moulding ریخته گری
cast glass شیشه ریخته گی
skins پوسته ریخته گی
skinned پوسته ریخته گی
skin پوسته ریخته گی
casting ریخته گری
foundries ریخته گری
founding ریخته گری
investment castings ریخته گی بسته
investment foundry ریخته گی بسته
foundry ریخته گری
iron foundry ریخته گی اهن
molten ریخته ریختگی
skinning پوسته ریخته گی
potted در کوزه ریخته
founds ریخته گری
cast metal فلز ریخته گی
cast steel فولاد ریخته گی
found ریخته گری
cast crystal بلور ریخته
cast concrete بتن ریخته گی
precast پیش ریخته
wild and woolly درهم ریخته
castellated nut مهره ریخته گی
sheet asphalt اسفالت ریخته
chuted concrete بتن ریخته گی
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
investment castings process فرایند ریخته گی بسته
compression molding ریخته گری فشاری
composite casting ریخته گری مرکب
investment castings قطعات ریخته گی بسته
sand casting ریخته گری ماسهای
tumultuous شلوغ بهم ریخته
injection molding ریخته گری تزریقی
forges ریخته گری فلز
ingot casting ریخته گری شمش
die mold فرم ریخته گی تزریقی
shell casting ریخته گری پوستهای
pouring cup قاشق ریخته گری
iron casting ریخته گری اهن
precision casting ریخته گری دقیق
molded قالب ریخته گری
plaster cast ریخته گری گچی
plaster casts ریخته گری گچی
machinery castings ریخته گری ماشینی
molds قالب ریخته گری
mould قالب ریخته گری
moulded قالب ریخته گری
moulds قالب ریخته گری
cast steel فولاد ریخته گری
loam castings ریخته گری شنی
debris اشغال روی هم ریخته
cast molding قالبگیری ریخته گری
jakes اشغال درهم ریخته
chuted concrete بتن ریخته شده
press casting ریخته گری فشاری
mold قالب ریخته گری
trumpet قیف ریخته گری
trumpeted قیف ریخته گری
fusion casting ریخته گری ذوبی
foundry sand ماسه ی ریخته گری
foundry practice تکنیک ریخته گری
trumpeting قیف ریخته گری
foundry pit جهنم ریخته گری
foundry pit چاله ریخته گری
ejecta مواد بیرون ریخته
olio مخلوط چیزدرهم ریخته
direct casting ریخته گری مستقیم
down hill casting ریخته گری مستقیم
foundry cupola کوپول ریخته گری
art casting ریخته گری صنعتی
eruptive rock سنگ بیرون ریخته
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
steel foundry ریخته گری فولاد
core sand ماسه ریخته گری
litter زایمان ریخته وپاشیده
group teaming ریخته گری گروهی
foundry ladle پاتیل ریخته گری
transfer molding ریخته گری انتقالی
pigs اهن تازه ریخته
pigs قالب ریخته گری
pig اهن تازه ریخته
pig قالب ریخته گری
bottom pure ladle پاتیل ریخته گری
metal casting ریخته گری فلز
metal foundry ریخته گری فلزات
littered زایمان ریخته وپاشیده
mis run casting ریخته گری غلط
littering زایمان ریخته وپاشیده
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
litters زایمان ریخته وپاشیده
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
group casting ریخته گری گروهی
forge ریخته گری فلز
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
green concrete بتن تازه ریخته شده
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
jetsam کالاهای به دریا ریخته شده
littery ریخته و پاشیده درهم برهم
He has collected what the other person. <proverb> هر چه این ریخته او جمع کرده.
lost wax process ریخته گری با مدلهای مومی
foundry pig iron اهن خام ریخته گری
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
diecasting ریخته گری با قالب فلزی
dissarranged sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
foundry furnace بوته یا کوره ریخته گری
dissected sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
top pour ladle کفچه یا پاتیل ریخته گری
mallable casting ریخته گری چکش خوار
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
I am inundated with work. هزار جور کارسرم ریخته
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
pouring bay کارگاه کوچک ریخته گری
press cast process فرایند ریخته گری فشاری
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
potted کوزه کرده ذدزفرف ریخته
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
brass and bronze foundry ریخته گری برنج و برنز
slip casting روش ریخته گری لغزشی
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
centrifugally cast pipe لوله ریخته گی گریز از مرکز
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
pig bed شن ویژه ریخته گری اهن
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
center web هسته
stone هسته
nuclel هسته ها
stones هسته
membrane هسته
air core بی هسته
stoning هسته
core هسته
cores هسته
kernels هسته
kernel هسته
necleus هسته
membranes هسته
magnet core هسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com