English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
kinematograph دستگاه سینما دوربین سینما
Other Matches
flicking سینما
movie سینما
movies سینما
the pictures سینما
silver screen سینما
kinema or cin سینما
picture palace سینما
flicks سینما
filmed سینما
film سینما
flick سینما
flicked سینما
motion pictures سینما
motion picture سینما
moving pictures سینما
movie theater سینما
cinemas سینما
cinematograph سینما
moving picture سینما
cinema سینما
filmdom صنعت سینما
picturedrome جایگاه سینما
picture palace جایگاه سینما
filmed فیلم سینما
film فیلم سینما
picture theatre جایگاه سینما
moving picture فیلم سینما
screen پرده سینما
silver screen پرده سینما
screened پرده سینما
kinematograph تمایشگاه سینما
screens پرده سینما
screening, screenings پرده سینما
filmdom جهان سینما
screenland جهان سینما
On the movie screen. روی پرده سینما
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . دم در سینما جمعیت موج می زند
moviegoers کسی که اغلب به سینما میرود
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
picturing سینما با عکس نشان دادن
pictures سینما با عکس نشان دادن
pictured سینما با عکس نشان دادن
picture سینما با عکس نشان دادن
picture theatre سینما نمایش گاه متحرک
moviegoer کسی که اغلب به سینما میرود
the forthcoming movie فیلمی که به زودی به سینما می آید
picturedrome سینما نمایش گاه تصاویر متحرک
I dont have time to go to the movies . فرصت نمی کنم به سینما بروم
I am not much of a cinema-goer. زیاد اهل سینما ( رفتن ) نیستم
top billing بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
leading lady ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
synchroscope دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
glass دستگاه ارتفاع سنج دوربین
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
box cameras دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
box camera دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
sniper scope دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
lens distortion خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
binocular دوربین
night glass دوربین شب
telescopes دوربین
the penetration of a telescope دوربین
far-sighted دوربین
far sighted دوربین
opera glasses دوربین
telescope دوربین
long sighted دوربین
longsighted دوربین
presbyopic دوربین
far seeing دوربین
cameras دوربین
camera دوربین
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
spyglass دوربین کوچک
director sight دوربین هادی
metascope دوربین تک چشمی
miniature camera دوربین مینیاتوری
drawtube لوله دوربین
opticians دوربین فروش
optician دوربین فروش
the penetration of a telescope قوه دوربین
color camera دوربین رنگی
television camera tube دوربین تلویزیونی
coarse sight دوربین یدکی
box camera دوربین قوطی
sight دوربین دیدن
sights دوربین دیدن
box cameras دوربین قوطی
camera tube دوربین تلویزیونی
camera nadir خط لولای دوربین
vial حباب دوربین
theodo;ite دوربین مهندسی
cross hair خط داخل دوربین
gun sight دوربین توپ
binocular دوربین دوچشمی
binocular دوربین دو چشم
pickup tube دوربین تلویزیونی
lens عدسی دوربین
reticle عدسی دوربین
computing sight دوربین محاسب
reflex sight دوربین منشوری
camera-shy بیزار از دوربین
observation camera دوربین امنیتی
security camera دوربین امنیتی
eye piece عدسی سر دوربین
surveillance camera دوربین امنیتی
field glass دوربین صحرایی
closed-circuit camera دوربین امنیتی
electron camera دوربین الکترونی
kodak دوربین عکاسی
CCTV camera دوربین نظارت
observation camera دوربین نظارت
security camera دوربین نظارت
surveillance camera دوربین نظارت
closed-circuit camera دوربین نظارت
elbow telescope دوربین بازویی
telescope دوربین نجومی
hypermetrope ادم دوربین
telescopes دوربین نجومی
telescopy فن استعمال دوربین
CCTV camera دوربین امنیتی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
dumpy level تراز دوربین دار
sightings دیدن از داخل دوربین
riflescope دوربین روی تفنگ
camera دوربین یا جعبه عکاسی
sighting دیدن از داخل دوربین
infrared viewer دوربین مادون قرمز
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
isocentre خط المرکزین دوربین عکاسی
line of collimation خط تنظیم عدسی دوربین
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
reticle تار موی دوربین
security camera دوربین مدار بسته
surveillance camera دوربین مدار بسته
reticle شبکه دوربین نجومی
camera axis محور دوربین عکاسی
tacheometer دوربین نقشه برداری
opera glass دوربین مخصوص اپرا
closed-circuit camera دوربین مدار بسته
camera magazine کاست فیلم دوربین
vidicon لوله دوربین عکاسی
camera nadir محورلولایی دوربین عکاسی
observation camera دوربین مدار بسته
CCTV camera دوربین مدار بسته
cameras دوربین یا جعبه عکاسی
fixed reticle عدسی ثابت دوربین
miniature camera دوربین تصاویر کوچک
sight دوربین نشانه روی
flash bulb فلاش دوربین عکاسی
snooper scope دوربین تعقیب و دیدبانی
macrometer دوربین مسافت سنج
(iris) diaphragm دیافراگم [دوربین عکاسی]
sights دوربین نشانه روی
tachymeter دوربین مسافت یاب
tachometric sight دوربین مسافت سنج
tachometric sight دوربین مسافت یاب
iris دیافراگم [دوربین عکاسی]
colminator دوربین شاخص توپ
computing gunsight دوربین محاسب توپ
spotting scope دوربین روی سه پایه
minicamera دوربین خیلی کوچک
glass ایینه شیشه دوربین
minicam دوربین خیلی کوچک
camera window دریچه دیافراگم دوربین
telescopic alidade عضاده دوربین دار
drawtube دیدگاه میکرسکوپ یا دوربین
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com