Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
boom
دستگاه شناور
boomed
دستگاه شناور
booming
دستگاه شناور
booms
دستگاه شناور
Other Matches
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floated
شناور شدن شناور بودن
iceberg
کوه یخ شناور توده یخ شناور
icebergs
کوه یخ شناور توده یخ شناور
floats
شناور شدن شناور بودن
float
شناور شدن شناور بودن
gulls
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
float
شناور
afloat
شناور
floated
شناور
vessel
شناور
vessels
شناور
floating
شناور
floats
شناور
ballcock
شناور
pontoon
پل شناور
pontoons
پل شناور
bouyant foundation
پی شناور
buoyant
شناور
nectonic
شناور
free swimming
شناور
floating fundation
پی شناور
above water
<adj.>
شناور
pack ice
یخ شناور
float bridge
پل شناور
floating bridge
پل شناور
ballcocks
شناور
flying bridge
پل شناور
floaty
شناور
drift ice
یخ شناور
on the float
شناور
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
pontoon bridge
پل شناور قایقی
swim
شناور شدن
pontoons
اسکله شناور
plunger
پیستون شناور
pontoon
طراده شناور
floe
تخته یخ شناور
floating gyro
ژایرو شناور
swims
شناور شدن
pontoon
اسکله شناور
levitative
شناور در هوا
immersion heaters
اب گرم کن شناور
immersion heater
اب گرم کن شناور
pontoons
طراده شناور
plunge valve
سوپاپ شناور
lifebuoys
گوی شناور
plunger piston
پیستون شناور
floating dock
حوض شناور
lifebuoy
گوی شناور
plungers
پیستون شناور
life bouy
رهنمای شناور
floating mine
مین شناور
floating point
با ممیز شناور
float test
ازمون شناور
waft
شناور ساختن
float into position
شناور شدن
dipping enamel
لعاب شناور
float guage
اشل شناور
dipped electrode
الکترود شناور
drifting mine
مین شناور
submergible pump
پمپ شناور
immersion thermometer
دماسنج شناور
fluxed electrode
الکترود شناور
ice field
یخزار یخ شناور
submersible pump
پمپ شناور
floating grid
شبکه شناور
float valve
دریچه شناور
floating point
ممیز شناور
floating charactep
دخشه شناور
wafting
شناور ساختن
floating audress
نشانی شناور
floating aquatics
ابزیان شناور
floater
جسم شناور
wafts
شناور ساختن
float well
چاه شناور
wafted
شناور ساختن
dipping varnish
لاک شناور
bouyant foundation
پایه شناور
buoying
راهنمای شناور در اب
buoying
شناور ساختن
floated
شناور شدن
oil slick
نفت شناور
floated
شناور بودن
oil slicks
نفت شناور
barge
تراده شناور
buoying
جسم شناور
bays
پل رابط در پل شناور
float
شناور بودن
buoys
رهنمای شناور
barges
تراده شناور
natatores
مرغان شناور
buoys
راهنمای شناور در اب
zooplankton
جانوران شناور
vessels
یگان شناور
vessel
یگان شناور
buoys
شناور ساختن
baying
پل رابط در پل شناور
buoys
جسم شناور
float
شناور شدن
bouyancy pump
پمپ شناور
carburetor float
شناور کاربراتور
adrift
شناور مهارشده
floats
شناور شدن
buoy
شناور ساختن
antisurface
ضد ناوهای شناور
barged
تراده شناور
buoy
رهنمای شناور
nekton
جانور شناور
buoyed
جسم شناور
phytoplankton
گیاهان شناور
bay
پل رابط در پل شناور
buoying
رهنمای شناور
floats
شناور بودن
buoyed
راهنمای شناور در اب
iceberg
توده یخ شناور
icebergs
توده یخ شناور
buoyed
شناور ساختن
buoy
جسم شناور
bayed
پل رابط در پل شناور
buoyed
رهنمای شناور
buoy
راهنمای شناور در اب
natant
شناور یامتحرک دراب
rafts
دسته الوار شناور بر اب
short scope buoy
بویه شناور قائم
raft
دسته الوار شناور بر اب
floating drydock
حوضچه شناور خشک
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
plungers
شناور کاربوراتور غوطه ور
plunger
شناور کاربوراتور غوطه ور
buoyant mine case
جعبه مین شناور
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
floating point number
عدد با ممیز شناور
floating point operation
عملیات ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
floating point rutine
روال ممیز شناور
floating rate of exchange
نرخ شناور ارز
floating point constant
ثابت ممیز شناور
floating base
پایگاه شناور دریایی
floating exchange rate
نرخ شناور ارز
popper
طعمه شناور ماهیگیری
wrecking
شناور غرق شده
wreck
شناور غرق شده
watching mine
مین شناور در سطح اب
bottom mine
مین شناور عمقی
floats
روی اب نگهداشتن شناور
float
روی اب نگهداشتن شناور
floated
روی اب نگهداشتن شناور
light buoy
راهنمای شناور چراغدار
popping plug
طعمه ماهیگیری شناور
poppers
طعمه شناور ماهیگیری
power driven vessel
یگان شناور موتوری
wrecks
شناور غرق شده
submersible
غوطه ور شناور زیرابی
snagline mine
مین با شاخک شناور
plunge battery
باتری با الکترد شناور
consolidated pack ice
مجموعه یخهای شناور
drift fishing
ماهیگیری از قایق شناور
back float
شناور شدن روی اب
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
hovers
پلکیدن شناور واویزان بودن
lily pad
برگ شناور زنبق ابی
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
float
شناور ساختن روی اب ایستادن
hovered
پلکیدن شناور واویزان بودن
drifted
جسم شناور برف باداورده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com