Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
shock inducer
دستگاه ضربه زن
Search result with all words
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
Other Matches
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
traversing mechanism
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
brunt
ضربه
tits
ضربه
kicking
ضربه
tit
ضربه
impact
ضربه
head
ضربه با سر
mishit
ضربه بد
pulsed
ضربه
kicked
ضربه
kicked
ضربه با پا
kicking
ضربه با پا
yee jupkki
ضربه پا
kicks
ضربه با پا
shot
ضربه
shots
ضربه
impacts
ضربه
kicks
ضربه
strokes
ضربه
push
ضربه
pushed
ضربه
pushes
ضربه
stroked
ضربه
impulse
ضربه
antiknock
ضد ضربه
impulses
ضربه
impluse
ضربه
flaps
ضربه
flapped
ضربه
flap
ضربه
stroking
ضربه
blow
ضربه
thuds
ضربه
thudding
ضربه
thudded
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
butt joint
ضربه
collisions
ضربه
collision
ضربه
stroke
ضربه
interrupter
ضربه گر
pulse
ضربه
blows
ضربه
thud
ضربه
kick
ضربه
surges
ضربه
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
sole kick
ضربه با کف پا
slugger
ضربه زن
bonking
ضربه بر سر
shocks
ضربه
bonked
ضربه بر سر
bonk
ضربه بر سر
pops
ضربه
popped
ضربه
strikeless
بی ضربه
pop
ضربه
surge
ضربه
shock
ضربه
whang
ضربه
butting
ضربه با سر
shockproof
ضد ضربه
surged
ضربه
sole trap
ضربه با کف پا
shock proof
ضد ضربه
hack
ضربه
bonks
ضربه بر سر
hacks
ضربه
hacked
ضربه
shocked
ضربه
left
ضربه چپ
kick
ضربه با پا
whipped
ضربه زدن
c. degrace
ضربه مرگ
exchange of blows
تبادل ضربه
quash
با ضربه زدن
change beat
تبادل ضربه
finishing blow
ضربه اخر
finishing blow
ضربه مرگ
c. degrace
ضربه اخر
butt stroke
ضربه با ته قنداق
bar stop
ضربه میله
bingle
ضربه پایگاهی
knocks
ضربه زدن
backheader
ضربه با عقب سر
axial runout
ضربه محوری
birth trauma
ضربه تولد
slats
ضربه شدید
slat
ضربه شدید
at one blow
بیک ضربه
atonic interrupter
ضربه گر سست
brain concussion
ضربه مغزی
knocked
ضربه زدن
brisance
ضربه انفجاری
whips
ضربه زدن
beat of drum
ضربه طبل
chip shot
ضربه کوتاه
lollipop
ضربه اسان
cutting stroke
ضربه برش
cut under
ضربه زیردست
dabber
ضربه زدن
dashpot
ضربه گیر
shocks
ضربه تکان
dink
ضربه اهسته
drumbeat
ضربه طبل
dollyo chagi
ضربه دورانی پا
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
drumbeats
ضربه طبل
down stroke
ضربه رو به پایین
downward stroke
ضربه رو به پایین
shocked
ضربه تکان
impacts
ضربه زدن
shock
ضربه تکان
lollipops
ضربه اسان
dub
ضربه کم جان
dubbed
ضربه کم جان
nears
نزدیک به ضربه
nearing
نزدیک به ضربه
nearest
نزدیک به ضربه
nearer
نزدیک به ضربه
neared
نزدیک به ضربه
near-
نزدیک به ضربه
near
نزدیک به ضربه
hammers
ضربه زدن
color shock
ضربه رنگ
hammered
ضربه زدن
compression stroke
ضربه تراکم
hammer
ضربه زدن
knock
ضربه زدن
delivers
ضربه زدن
deliver
ضربه زدن
dubs
ضربه کم جان
whip
ضربه زدن
skull
ضربه به سر بازیگر
shock absorbers
ضربه پذیر
belts
ضربه محکم
belted
ضربه محکم
belt
ضربه محکم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com