Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
deep hole boring machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
deep hole drilling machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
Other Matches
deep hole drilling
سوراخ عمیق
deep hole boring
سوراخ عمیق
cylinder block boring machine
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
deep
عمیق
deep rooted
عمیق
deepest
عمیق
deeper
عمیق
fathomless
عمیق
profound
عمیق
heartstrings
احساسات عمیق
channeling
قسمت عمیق اب
in-depth
دقیق و عمیق
depth adjustment
تنظیم عمیق
pit type furnace
کوره عمیق
channels
قسمت عمیق اب
channelled
قسمت عمیق اب
deep well
چاه عمیق
deep targets
هدفهای عمیق
deep drawing
کشش عمیق
deep fording
عبور از اب عمیق
depth charges
خرج عمیق
channel
قسمت عمیق اب
depth charge
خرج عمیق
deep percolation
نفوذ عمیق
channeled
قسمت عمیق اب
crevasses
شکاف عمیق
inhalation
نفس عمیق
suspiration
نفس عمیق
advance cracking
ترکهای عمیق
profoundly
بطور عمیق
sopor
خواب عمیق
grand opera
اپرای عمیق
abysm
بسیار عمیق
soaking pit
کوره عمیق
canyons
دره عمیق
willie waught
جرعه عمیق
recondite
عمیق پیچیده
midnight
دل شب تاریکی عمیق
canyon
دره عمیق
abysses
بسیار عمیق
crevasse
شکاف عمیق
abyss
بسیار عمیق
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
diving well
قسمت عمیق استخر
ravines
دره تنگ و عمیق
pit type furnace
کوره نوع عمیق
ravine
دره تنگ و عمیق
deep sleep
خواب عمیق
[روانشناسی]
slow-wave sleep
[SWS]
خواب عمیق
[روانشناسی]
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
pit furnace crane
جراثقال کوره عمیق
psychognosis
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
مطالعه عمیق روانی
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
To take a deep breath .
نفس عمیق کشیدن
steep
دارای شیب عمیق
deep supporting fire
اتش پشتیبانی عمیق
canon
دره عمیق وباریک
ebb tide
جریان جذر عمیق
canons
دره عمیق وباریک
clunk
صدای عمیق و تو خالی
bathyal
مربوط به دریای عمیق
clunks
صدای عمیق و تو خالی
subsoil
شخم عمیق زدن
subsoil ploughing
شخم گود یا عمیق
steepest
دارای شیب عمیق
suspire
نفس عمیق کشیدن
deep fording
عبوراز پایاب عمیق
deep charge
خرج عمیق دریایی
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
grids
دریچه سوراخ سوراخ
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
دریچه سوراخ سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block
قالب سوراخ سوراخ
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
riddles
سوراخ سوراخ کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
deep minefield
میدان مین عمیق زیرابی
tarn
دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
plunge
گودال عمیق سرازیری تند
depth-adjustment mechanism
طرز کار تنظیم عمیق
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
plunges
گودال عمیق سرازیری تند
plunged
گودال عمیق سرازیری تند
bore hole pump
تلمبه توربینی چاه عمیق
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
ruts
جای چرخ عمیق روی شوسه
rut
جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
hungry
[تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
deep discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it.
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
broaches
سوراخ کن
orifices
سوراخ
outages
سوراخ
lace
پر از سوراخ
broached
سوراخ کن
broach
سوراخ کن
holing
سوراخ
broaching
سوراخ کن
orifice
سوراخ
laces
پر از سوراخ
loops
سوراخ
slot
سوراخ
eyelet
سوراخ
eyelets
سوراخ
waterholes
سوراخ
pecker
سوراخ کن
leak
سوراخ
leaked
سوراخ
leaks
سوراخ
boring
سوراخ
slotting
سوراخ
looped
سوراخ
loop
سوراخ
holes
سوراخ
holed
سوراخ
hole
سوراخ
tap
سوراخ
waterhole
سوراخ
tapped
سوراخ
tapping
سوراخ
punched
سوراخ کن
punches
سوراخ کن
slots
سوراخ
piercer
سوراخ کن
overtures
سوراخ
peep hole
سوراخ
punctulate
سوراخ سوراخ
awl
سوراخ کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com