Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
flame cultivator
دستگاه مخصوص سوزاندن علف
Other Matches
incinerators
کوره مخصوص سوزاندن اشغال
incinerator
کوره مخصوص سوزاندن اشغال
laryngoscope
دستگاه مخصوص معاینه حنجره
rotometer
دستگاه مخصوص اندازه گیری جریان اب
acrometer
دستگاه سنجش وزن مخصوص روغن
public address systems
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
public address system
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
rougher
دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
rotameter
دستگاه مخصوص اندازه گیری جریان اب
aerocartograph
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
jar
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jarred
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jars
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
data scope
یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
access mechanism
دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
blast
سوزاندن
frying
سوزاندن
fry
سوزاندن
fries
سوزاندن
cauterizing
سوزاندن
blasts
سوزاندن
scorches
سوزاندن
burning
سوزاندن
calcine
سوزاندن
ignify
سوزاندن
to burn a hole
سوزاندن
incineration
سوزاندن
to lay in a
سوزاندن
combust
سوزاندن
conflagrate
سوزاندن
cauterizes
سوزاندن
burn
سوزاندن
incinerates
سوزاندن
seared
سوزاندن
incinerated
سوزاندن
bake
سوزاندن
sear
سوزاندن
baked
سوزاندن
bakes
سوزاندن
incinerate
سوزاندن
sears
سوزاندن
cauterized
سوزاندن
cauterize
سوزاندن
cauterising
سوزاندن
burns
سوزاندن
cauterises
سوزاندن
cauterised
سوزاندن
incinerating
سوزاندن
scorch
سوزاندن
eat one's heart out
<idiom>
دل کسی را سوزاندن
ustulation
سوزاندن شراب
vitriolize
با زاج سوزاندن
to blow a fuse
فیوزی سوزاندن
take a wicket
سوزاندن توپزن کریکت
inustion
سوزاندن یا داغ کردن
incensed
سوزاندن بخور خوشبو
scalded
بااب گرم سوزاندن
stumps
سوزاندن توپزن کریکت
scalding
بااب گرم سوزاندن
incensing
سوزاندن بخور خوشبو
scalds
بااب گرم سوزاندن
scald
بااب گرم سوزاندن
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
to burn up
سوزاندن و از میان بردن
stumped
سوزاندن توپزن کریکت
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
stumping
سوزاندن توپزن کریکت
incenses
سوزاندن بخور خوشبو
incense
سوزاندن بخور خوشبو
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
stump
سوزاندن توپزن کریکت
sinter
یک تکه کردن سوزاندن
slash and burn
بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
burnbag
سطل سوزاندن اسناد باطله
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
skittle
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
firebombs
با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
firebomb
با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
chancing
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
throw out
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
chances
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chanced
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
to torch something
چیزی را آتش زدن
[سوزاندن]
[زبانه کشیدن ]
earned run
کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
cauterization
سوزاندن زخم بوسله داغ اتش یا داغ اهن
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
scorching
سوزاندن
[گاه جهت از بین بردن پشم های اضافی در پشت فرش و یکنواخت نمودن و تمیزکاری این پشم ها را با فر می سوزانند.]
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
traversing mechanism
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
especial
مخصوص
extra special
مخصوص
favourite
مخصوص
particulars
مخصوص
favorites
مخصوص
specifics
مخصوص
franc
حق مخصوص
favourites
مخصوص
francs
حق مخصوص
specific
مخصوص
franchise
حق مخصوص
franchises
حق مخصوص
vest pocket
مخصوص
special
مخصوص
particular
مخصوص
heavy-duty
مخصوص کارسنگین
habiliments
لباس مخصوص
resistivity
مقاومت مخصوص
idiosyncrasies
حال مخصوص
low resistivity
مقاومت مخصوص کم
heavy duty
مخصوص کارسنگین
special corrections
تصحیحات مخصوص
idiosyncrasy
حال مخصوص
Afro pick
شانه مخصوص فر
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
specific search
شناسایی مخصوص
terminologies
اصطلاح مخصوص
specific gravities
وزن مخصوص
game
کامپیوتر مخصوص
marque
علامت مخصوص
marque
مدل مخصوص
exempted station
یکان مخصوص
dry gap bridge
پل مخصوص اب بریدگی
densities
جرم مخصوص
specific gravity
ورن مخصوص
specific gravity
وزن مخصوص
specific gravities
ورن مخصوص
favorite
مخصوص سوگلی
favourite or vor
ویژه مخصوص
proper
مخصوص مقتضی
density
جرم مخصوص
maid in waiting
پیشخدمت مخصوص
parts peculiar
قطعات مخصوص
special damage
خسارت مخصوص
terminology
اصطلاح مخصوص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com