English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
direct reading instrument دستگاه مستقیم خوانی
Other Matches
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
straihting machine دستگاه مستقیم کنی
dressing device دستگاه مستقیم کنی
dressing and straightening machine دستگاه اهار زنی و مستقیم کنی
cim تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
computer input microfilm تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
solfege نت خوانی سولفش خوانی
solfeggio نت خوانی سولفش خوانی
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
solmization نت خوانی
recital از بر خوانی
sol fa نت خوانی
call in تو خوانی
recitation از بر خوانی
associations هم خوانی
recitals از بر خوانی
association هم خوانی
recitations از بر خوانی
recitative از بر خوانی
lip reading لب خوانی
lip-reading لب خوانی
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
solmization وزن خوانی
psalmody مزمور خوانی
solmizate نت خوانی کردن
mirror reading وارونه خوانی
scatter read پراکنده خوانی
palinlexia وارونه خوانی
telepathy اندیشه خوانی
illegutimation حرمزادگی خوانی
psalmody سرود خوانی
map reading نقشه خوانی
harangued رجز خوانی
harangue رجز خوانی
flyting رجز خوانی
haranguing رجز خوانی
thought reading اندیشه خوانی
lamentations مرثیه خوانی
lamentation مرثیه خوانی
harangues رجز خوانی
catalexia مکرر خوانی
to stab in the back ریزه خوانی
antiphony تهلیل خوانی
phrenology جمجمه خوانی
silent reading بیصدا خوانی
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
nocturn سحر خوانی شبانه
illegutimation نادرستی نامشروع خوانی
psalmodic وابسته به زبور خوانی
solos تک خوانی بطور انفرادی
news room اطاق روزنامه خوانی
solo تک خوانی بطور انفرادی
epigraphy علم کتیبه خوانی
proofread نمونه خوانی کردن
proofreads نمونه خوانی کردن
phrenological وابسته به جمجمه خوانی
prayerfulness عادت نماز خوانی
map reading نقشه خوانی کردن
incantations افسون خوانی جادوگری
incantation افسون خوانی جادوگری
declaims رجز خوانی کردن
declaiming رجز خوانی کردن
orthoepic مبنی بر درست خوانی
slip اشتباه در نقشه خوانی
declaim رجز خوانی کردن
declaimed رجز خوانی کردن
call statement حکم فرا خوانی
proofreading نمونه خوانی کردن
recitetion از حفظ خوانی پس دادن درس
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
kapell meister رئیس دسته سرود خوانی
gray oral reading test ازمون بلند خوانی گری
lipreading فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
recitation از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitations از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
nowel کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
beeline خط مستقیم
righting مستقیم
attributive مستقیم
upstanding مستقیم
right مستقیم
levels مستقیم
levelled مستقیم
straight line مستقیم
bee line خط مستقیم
straight line خط مستقیم
first-hand مستقیم
level مستقیم
firsthand مستقیم
righted مستقیم
leveled مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
straight مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
on line مستقیم
direct <adj.> مستقیم
directed مستقیم
straightish مستقیم
directs مستقیم
straighter مستقیم
straightest مستقیم
straight line code کد مستقیم
direct selling فروش مستقیم
line storm طوفان مستقیم
straight edge لبه مستقیم
straight left چپ مستقیم در بوکس
straightest قسمت مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
direct support کمک مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
rectilinear مستقیم الخط
sideway غیر مستقیم
intuition درک مستقیم
direct taxes مالیاتهای مستقیم
intuitions درک مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
sonna deung koot دست مستقیم
straightening flute drill مته مستقیم
direct tax مالیات مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
straight line بخط مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
straighter قسمت مستقیم
direct current جریان مستقیم
straight قسمت مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
directness مستقیم بودن
direct observation دیدبانی مستقیم
on line help کمک مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
backstair غیر مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct address آدرس مستقیم
direct address نشانی مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
d.c. جریان مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
proximate cause علت مستقیم
wall pass پاس مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
straight position فرم مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com