Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
charger
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
chargers
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
Other Matches
unbalanced cell
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
spooler
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
anyone
هرچیز
anything
هرچیز
minim
هرچیز کوچک
platter
هرچیز پهن
pad
هرچیز نرم
minims
هرچیز کوچک
flip side
پشت هرچیز
apiece
هرچیز هریک
pads
هرچیز نرم
platters
هرچیز پهن
pair
هرچیز دو جزئی
mixed bag
هرچیز قاتی پاتی
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
shelf
هرچیز تاقچه مانند
rib
هرچیز شبیه دنده
flip side
بخش ثانوی هرچیز
three decker
هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
signaled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
pot
هرچیز برجسته ودیگ مانند
signalled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
pots
هرچیز برجسته ودیگ مانند
potting
هرچیز برجسته ودیگ مانند
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
behemoth
کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
everything is good in its season
<proverb>
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
pickup
هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
bobtail
اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
ballast
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
bettery
باطری
cells
باطری
battery
باطری
cell
باطری
batteries
باطری
capacitor
باطری
exchange battery
باطری
suffusing
پرکردن
suffuse
پرکردن
brim
پرکردن
brimmed
پرکردن
cram
پرکردن
crams
پرکردن
fillings
پرکردن
crammed
پرکردن
filling
پرکردن
suffused
پرکردن
cramming
پرکردن
brimming
پرکردن
brims
پرکردن
to fill up
پرکردن
to cover in
پرکردن
fill up
پرکردن
suffuses
پرکردن
thwack
پرکردن
to fill in
پرکردن
charges
پرکردن
thwacked
پرکردن
charge
پرکردن
thwacking
پرکردن
stud
پرکردن
thwacks
پرکردن
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
main battery
باطری اصلی
thermal battery
باطری حرارتی
torch battery
باطری قلمی
battery switch
کلید باطری
dry pile
باطری قلمی
dry cell battery
باطری خشک
oven battery
باطری کوره
dry cell
باطری خشک
solar battery
باطری افتابی
primery battery
باطری اولیه
battery charger
شارژر باطری
mercury battery
باطری جیوهای
c battery
باطری شبکه
heating battery
باطری فیلامان
battery clamp
ترمینالهای باطری
biasing battery
باطری بایاس
poles
قطب باطری
pole
قطب باطری
low voltage battery
باطری فیلامان
battery terminal
ترمینال باطری
lighting battery
باطری نور
cotainer
جعبه باطری
microbattery
باطری کوچک
battery backup
باطری پشتیبان
microphone battery
باطری میکروفن
accumulator battery
اکومولاتور باطری
ideal galvanic cell
باطری ایده ال
cell tester
ازمایشگر باطری
battery box
جعبه باطری
ampere hour capacity
فرفیت باطری
battery acid
اسید باطری
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
replenishing
پرکردن مجدد
clogs
زیادی پرکردن
replenish
پرکردن مجدد
replenished
پرکردن مجدد
stuff
چرند پرکردن
stuffs
چرند پرکردن
replenishes
پرکردن مجدد
stuffed
چرند پرکردن
slush
با دوغاب پرکردن
fullest
پرکردن پرشدن
frankest
چپانیدن پرکردن
franking
چپانیدن پرکردن
franks
چپانیدن پرکردن
refilling
دوباره پرکردن
refills
دوباره پرکردن
refill
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پرکردن
franker
چپانیدن پرکردن
full
پرکردن پرشدن
franked
چپانیدن پرکردن
To have a tooth fI'lled.
دندان پرکردن
clog
زیادی پرکردن
bleeder current
جریان پرکردن
electrize
بابرق پرکردن
clogged
زیادی پرکردن
replenishment
دوباره پرکردن
frank
چپانیدن پرکردن
battery output
توان برونداد باطری
coke oven battery
باطری کوره ذغالی
battery box leg
پایه نگهدارنده باطری
battery backup system
سیستم پشتیبان باطری
battery
باطری برجک توپ
cell
پیل خانه باطری
point
قطبهای باطری یاپلاتین
high voltage battery
باطری فشار قوی
high tension battery
باطری فشار قوی
grid bias battery
باطری بایاس شبکه
grid battery
باطری بایاس شبکه
flashlight battery
باطری چراغ قوه
clip
ترمینال باطری بست
clips
ترمینال باطری بست
clippings
ترمینال باطری بست
cell
جزء اصلی باطری
cells
پیل خانه باطری
batteries
باطری برجک توپ
internal battery
مقاومت داخلی باطری
clipped
ترمینال باطری بست
anodes
قطب مثبت باطری
anode
قطب مثبت باطری
traction battery
باطری وسیله نقلیه
cells
جزء اصلی باطری
overcharges
بیش از فرفیت پرکردن
lard vt
با قیمه خوک پرکردن
overcharging
بیش از فرفیت پرکردن
heap
توده کردن پرکردن
stows
خوب جا دادن پرکردن
stowing
خوب جا دادن پرکردن
loads
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
stow
خوب جا دادن پرکردن
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
stowed
خوب جا دادن پرکردن
heaps
توده کردن پرکردن
heaping
توده کردن پرکردن
overcharged
بیش از فرفیت پرکردن
overcharge
بیش از فرفیت پرکردن
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
gas up
<idiom>
پرکردن باک گاز
to fill up an excavation
گودی ای راباخاک پرکردن
to replace a loss
جای زیانی را پرکردن
hydrometer
وسیله ازمایش اسید باطری
ignition battery
باطری سیستم جرقه زنی
nickel cadmium battery
باطری الکتریکی نیکل کادمیوم
Please check the battery.
لطفا باطری را کنترل کنید.
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
To recoup ones losses.
جای ضرر وزیان را پرکردن
loads
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
tamp
دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
dynamo battery ignition unit
سیستم جرقه زنی دینام -باطری
zero
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
filleted
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeros
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
fillets
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
filleting
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeroes
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
spalls
تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
fillet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com