English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
operating handle دستگیره عامل
Search result with all words
operating lever دستگیره عامل کولاس
Other Matches
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
gripped دستگیره
gripping دستگیره
grips دستگیره
pin دستگیره در
gripe دستگیره
doorknobs دستگیره در
belay دستگیره
handles دستگیره
handgrip دستگیره
handhold دستگیره
pinning دستگیره در
levers دستگیره
lever دستگیره
pinned دستگیره در
clippings دستگیره
clipped دستگیره
clip دستگیره
handle دستگیره
knop دستگیره
grip دستگیره
door latch دستگیره در
grab handle دستگیره
handgrips دستگیره
clips دستگیره
doorknob دستگیره در
operating handle دستگیره کولاس
pinning گیره دستگیره در
pin گیره دستگیره در
lever handle دستگیره اهرم
knurled handle دستگیره اج دار
pinned گیره دستگیره در
carrier handle دستگیره حمل
door-knob دستگیره گویی
catch اخذ دستگیره
star handle دستگیره گردان
knobs دستگیره گویی
knobs دستگیره دسته
knob دستگیره گویی
handle ضامن دستگیره
handles ضامن دستگیره
hand rail دستگیره نرده
knob دستگیره دسته
safety lever دستگیره ضامن
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
winch دستگیره چرخ جراثقال
winch باچرخ یا دستگیره کشدن
winched دستگیره چرخ جراثقال
winched باچرخ یا دستگیره کشدن
winches دستگیره چرخ جراثقال
winches باچرخ یا دستگیره کشدن
winching دستگیره چرخ جراثقال
handrails نرده مخصوص دستگیره
winching باچرخ یا دستگیره کشدن
maulstick زیر دستی دستگیره
firing lever چخماق دستگیره اتش
dog دستگیره در چخماق تفنگ
operating handle دستگیره راه اندازی
salvo latch چفت دستگیره کولاس
throttle twist grip دستگیره موتور گازی
understrung فاصله زه تا دستگیره کمان
adjustable catch دستگیره قابل تنظیم
mahlstick زیر دستی دستگیره
dogging دستگیره در چخماق تفنگ
dogs دستگیره در چخماق تفنگ
handrail نرده مخصوص دستگیره
handles سیم بین چکش و دستگیره
handle سیم بین چکش و دستگیره
inside door handle دستگیره داخل درب اتومبیل
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
notch دستگیره [دندانه] [چفت] [مهندسی]
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
butting حلقه چرمی دور دستگیره پارو
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
stela ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
element عامل
elements عامل
principal عامل
actions عامل
parameter عامل
operating عامل
acting عامل
device عامل
propellant عامل
propellants عامل
devices عامل
action عامل
procurators عامل
agent representative عامل
agent عامل
attorney عامل
assignee عامل
principals عامل
procurator عامل
coagent هم عامل
doers عامل
agents عامل
doer عامل
attorneys عامل
agencies عامل
operant عامل
propellent عامل
factors عامل
functionery عامل
agency عامل
factor عامل
parameters عامل
active عامل
operator عامل
operators عامل
operatives عامل
operative عامل
v factor عامل وی
prime movers عامل محرک کل
operating system/ سیستم عامل دو
insurance agent عامل بیمه
operating agency شعبه عامل
prime mover عامل محرک کل
interleave factor عامل جاگذاری
lacrimatory factor عامل اشک زا
limiting factor عامل محدودکننده
masking agent عامل پوشاننده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
press عامل موثر
structure factor عامل ساختار
unique factor عامل یگانه
working fluid سیال عامل
be-all and end-all عامل عمده
potential <adj.> عامل بالقوه
sense organ عامل احساس
self execuiting عامل فی نفسه
sealant عامل درزگیر
factor of safety عامل تامین
oxidizing agent عامل اکسنده
parasiticide عامل طفیلی کش
precipitant عامل رسوب
precipitating factor عامل اشکارساز
psychochemical agent عامل عصبی
pull device عامل کششی
reducer عامل کم کننده
reducing agent عامل کاهنده
releasing agent عامل رهاکننده
safety factor عامل تامین
reactor عامل واکنش
executive agent عامل اجرایی
dispersing agent عامل پاشنده
developer agent عامل فهور
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
depressant عامل پریشانی
demasking agent عامل عریانساز
general factor عامل عمومی
cyanogen agent عامل سیانید
common factor عامل مشترک
combination influence عامل ترکیبی
growth factor عامل رشد
fusing agent عامل ذوب
foaming agent عامل کف زای
fixing agent عامل تثبیت
extrinsic factor عامل خارجی
factor of production عامل تولید
factor of safety عامل اطمینان
factoring عامل یابی
dual agent عامل دو جانبه
factoring agent عامل تنزیل
distractor عامل حواسپرتی
distilled mustard عامل خردلی
factorization عامل بندی
firing device عامل منفجرکننده
chemical agent عامل شیمیایی
characteristic action عامل مشخصه
blowing agent عامل پف کننده
active defense پدافند عامل
acting company شرکت عامل
acid function عامل اسیدی
addition agent عامل افزودنی
accountable disbursing officer افسر عامل
absorbing agent عامل جذب
aborticide عامل سقط
idle characters کاراکترهای عامل
reactors عامل واکنش
igniting agent عامل احتراق
hypo عامل محرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com