Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
knob	دستگیره گویی
knobs	دستگیره گویی
door-knob	دستگیره گویی
Other Matches
chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
lever	دستگیره
levers	دستگیره
handle	دستگیره
gripping	دستگیره
handles	دستگیره
pinned	دستگیره در
grab handle	دستگیره
clips	دستگیره
grip	دستگیره
pinning	دستگیره در
pin	دستگیره در
clip	دستگیره
clipped	دستگیره
grips	دستگیره
clippings	دستگیره
handhold	دستگیره
door latch	دستگیره در
handgrip	دستگیره
knop	دستگیره
belay	دستگیره
gripe	دستگیره
handgrips	دستگیره
doorknobs	دستگیره در
doorknob	دستگیره در
gripped	دستگیره
pin	گیره دستگیره در
handle	ضامن دستگیره
carrier handle	دستگیره حمل
pinned	گیره دستگیره در
hand rail	دستگیره نرده
handles	ضامن دستگیره
knurled handle	دستگیره اج دار
lever handle	دستگیره اهرم
star handle	دستگیره گردان
knob	دستگیره دسته
operating handle	دستگیره کولاس
operating handle	دستگیره عامل
pinning	گیره دستگیره در
catch	اخذ دستگیره
knobs	دستگیره دسته
safety lever	دستگیره ضامن
throttle twist grip	دستگیره موتور گازی
winch	باچرخ یا دستگیره کشدن
adjustable catch	دستگیره قابل تنظیم
firing lever	چخماق دستگیره اتش
winch	دستگیره چرخ جراثقال
operating handle	دستگیره راه اندازی
handrails	نرده مخصوص دستگیره
operating lever	دستگیره عامل کولاس
maulstick	زیر دستی دستگیره
mahlstick	زیر دستی دستگیره
salvo latch	چفت دستگیره کولاس
dog	دستگیره در چخماق تفنگ
dogging	دستگیره در چخماق تفنگ
handrail	نرده مخصوص دستگیره
winching	باچرخ یا دستگیره کشدن
winching	دستگیره چرخ جراثقال
understrung	فاصله زه تا دستگیره کمان
winches	باچرخ یا دستگیره کشدن
winches	دستگیره چرخ جراثقال
winched	باچرخ یا دستگیره کشدن
winched	دستگیره چرخ جراثقال
dogs	دستگیره در چخماق تفنگ
handles	سیم بین چکش و دستگیره
handle	سیم بین چکش و دستگیره
notch	دستگیره [دندانه] [چفت] [مهندسی]
throttleman	متصدی دستگیره سرعت ناو
inside door handle	دستگیره داخل درب اتومبیل
butting	حلقه چرمی دور دستگیره پارو
handle	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
butt ring	حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
handles	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
manrope	طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
as thought	گویی
soliloquies	تک گویی
soliloquy	تک گویی
candor	رک گویی
scandals	بد گویی
hypophrasia	کم گویی
scandal	بد گویی
laconic speech	کم گویی
ingenuousness	رک گویی
knop	گویی
hypologia	کم گویی
candour	رک گویی
free spokenness	رک گویی
downrightness	رک گویی
outdpokenness	رک گویی
plain speaking	رک گویی
one would say	گویی
to stab in the back	بد گویی
so to peaking	گویی
pauciloquy	کم گویی
tachyphemia	شتابان گویی
echolalia	پژواک گویی
echophrasia	پژواک گویی
extemporization	بالبداهه گویی
facetiousness	بذله گویی
stilted speech	مطنطن گویی
polylogia	پریشان گویی
somniloquy or quence	سخن گویی
soliloquize	تک گویی کردن
so to speak	چنانکه گویی
free spokenness	ساده گویی
divination	غیب گویی
ambage	ابهام گویی
unreserve	بی پرده گویی
verbalization	دراز گویی
tympany	گزافه گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
to fling d.	بد گویی کردن
tautologize	مکرر گویی
divagation	پریشان گویی
gratulation	تبریک گویی
self contradiction	تناقض گویی
lallation	کودکانه گویی
prate	یاوه گویی
logorrhea	پراکنده گویی
poeticism	شعر گویی
waggery	بذله گویی
metonymy	به تقریب گویی
missatement	خلاف گویی
wittiness	بذله گویی
wittiness	لطیفه گویی
word salad	اشفته گویی
open heartedness	رک گویی صداقت
polyphrasia	پریشان گویی
pseudology	دروغ گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
vituperation	ناسزا گویی
rodomontade	گزاف گویی
rhodomontade	گزاف گویی
idioglossia	نامفهوم گویی
idiolalia	مهمل گویی
revilement	ناسزا گویی
reticency	سکوت کم گویی
ranten	بیهوده گویی
bullshit	گزافه گویی
knock	بد گویی کردن از
invective	ناسزا گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
gossips	اراجیف بد گویی
iterance	باز گویی
overstatements	گزافه گویی
overstatement	گزافه گویی
irony	وارونه گویی
ironies	وارونه گویی
wits	بذله گویی
verbosity	اطناب گویی
repetition	باز گویی
repetitions	باز گویی
incoherence	گسسته گویی
jests	بذله گویی
jest	بذله گویی
knocked	بد گویی کردن از
knocks	بد گویی کردن از
wit	بذله گویی
ellipsis	بریده گویی
improvisation	بدیهه گویی
premonition	شوم گویی
premonitions	شوم گویی
gossip	اراجیف بد گویی
restatement	باز گویی
restatements	باز گویی
ranting	بیهوده گویی
rant	بیهوده گویی
contradictions	خلاف گویی
ranted	بیهوده گویی
witticism	بذله گویی
leasing	دروغ گویی
rants	بیهوده گویی
disclosures	بی پرده گویی
jocose	بذله گویی
exaggeration	گزافه گویی
jocosely	بذله گویی
tachylalia	شتابان گویی
agitolalia	شتابان گویی
piffle	مهمل گویی
cluttering	بریده گویی
witticisms	بذله گویی
reticence	سکوت کم گویی
disclosure	بی پرده گویی
contradiction	خلاف گویی
overstating	گزافه گویی کردن
overstates	گزافه گویی کردن
exaggerates	گزافه گویی کردن
doted	پرت گویی کردن
dote	پرت گویی کردن
exaggerating	گزافه گویی کردن
overstate	گزافه گویی کردن
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
overstated	گزافه گویی کردن
exaggerate	گزافه گویی کردن
bounces	جست گزاف گویی
bounced	جست گزاف گویی
natters	یاوه گویی کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com