Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
to turn to	دست بکاری گرفتن
Other Matches
wickedness	نا بکاری
To get on with a job.	بکاری پرداختن
to persuade in to an act	وادار بکاری کردن
to offer at any thing	دست بکاری زدن
fall to	بکاری مبادرت کردن
to set one's hand to a task	بکاری مبادرت کردن
to start doing something	دست بکاری زدن
to offer at any thing	بکاری مبادرت ورزیدن
enterprise	مبادرت بکاری کردن
to set one's hand to a task	دست بکاری زدن
to start out to do something	اقدام بکاری کردن
bide	بکاری ادامه دادن
to put ones hand to anything	دست بکاری زدن
enterprises	مبادرت بکاری کردن
dday	روز شروع بکاری
to put ones hand to anything	بکاری مبادرت کردن
incilnable to do something	مایل کردن بکاری
to youse to a	تحریک بکاری کردن
dragoon	بزور شکنجه بکاری واداشتن
swear in	بامراسم تحلیف بکاری گماشتن
to a an under taking	باجرات بکاری مبادرت کردن
jumping off place	شروع بکاری نقطه عزیمت
dragoons	بزور شکنجه بکاری واداشتن
to set about	دست بکاری زدن آماده کاری
sail in	با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
task	زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
coddling	بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddles	بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddled	بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddle	بادقت زیاد بکاری دست زدن
tasks	زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to set about	شروع کردن مبادرت کردن بکاری
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
abated	اب گرفتن از
retakes	پس گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
obturate	گرفتن
retaken	پس گرفتن
take	گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
takes	گرفتن
situating	جا گرفتن
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
to get at	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
retake	پس گرفتن
getting	گرفتن
resume	از سر گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
to hunt out	گرفتن
indwell	جا گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
resumes	از سر گرفتن
get	گرفتن
resumed	از سر گرفتن
gets	گرفتن
infold	در بر گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
puddles	گل گرفتن
capture	گرفتن
puddle	گل گرفتن
captures	گرفتن
to catch on	گرفتن
capturing	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
to call back	پس گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
cease	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
to catch a fly	بل گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to break in	گرفتن
holds	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
hold	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
acquire	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
break out	در گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
blinds	گرفتن
blind	گرفتن
pushing	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
retaking	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
ceasing	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
wed	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
abate	اب گرفتن از
despumate	کف گرفتن از
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
grabbing	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
accustoming	خو گرفتن
grabs	گرفتن
skim	کف گرفتن از
to whisk away or off	گرفتن
recapture	پس گرفتن
deglutinate	گرفتن
situate	جا گرفتن
unsay	پس گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
tong	گرفتن
grabbed	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
to shut off	را گرفتن
withdraw	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
lutes	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
catch on	گرفتن
withdraws	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
skimmed	گرفتن کف
adeem	پس گرفتن
skims	کف گرفتن از
accompany	دم گرفتن
skims	گرفتن کف
situates	جا گرفتن
reclaim	پس گرفتن
encumbered	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
encumber	گرفتن
detracted	گرفتن
blinded	گرفتن
corks	گرفتن
receives	گرفتن
false grip	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
get at	گرفتن
to take up	گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
to lay a wager	گرفتن
receive	گرفتن
detract	گرفتن
cork	گرفتن
flea	کک گرفتن
detracts	گرفتن
fleas	کک گرفتن
detracting	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
wive	زن گرفتن
grab	گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com