Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
hand in hand
دست دردست یکدیگر
Other Matches
in the course of
دردست
records available
امار دردست
to take in hand
دردست گرفتن
holds
دردست داشتن
hold
دردست داشتن
under way
دردست اقدام
take up
دردست گرفتن
to enter
دردست گرفتن
It is in the hands of God .
دردست خدا ست
under repairing
دردست تعمیر
under development
دردست توسعه
under construction
دردست ساختمان
to take up
دردست گرفتن
hat in hand
کلاه دردست
new fashioned
بطرزنوین دردست شده
situated to the right
واقع دردست راست
It is in progress. It is under way.
دردست اقدام است
it is the p of construction
دردست ساختمان است
gynaecocracy
حکومتی که دردست اناث باشد
For the moment he is in the saddle.
فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
empires
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
ag nus dei
صورت برهای که پرچم فچلیپایی دردست داردوکنایه ازعیسی است
of each other
<adv.>
از یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
each other
یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
from one another
<adv.>
از یکدیگر
one another
یکدیگر
one a
یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
wand
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wands
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
peer to each other
قرین یکدیگر
peer to each other
برابر با یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
interconnected
اتصال به یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
abut
به یکدیگر ضربه زدن
correlative with each other
لازم و ملزوم یکدیگر
abutted
به یکدیگر ضربه زدن
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
cyphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
interaction
عمل دو چیز روی یکدیگر
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
networks
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
juxtaposition
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hue
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
The twins look just like each other.
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interacts
برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
data chaining
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
interacting
برای عمل کردن روی یکدیگر
interact
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted
برای عمل کردن روی یکدیگر
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
consolute
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
hue
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
laceria
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
concentric shafts
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
circulars
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
microwave hop
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
cleco fastener
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
S-twist
[S-spun]
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
agonic line
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
commutator
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
braid shield
روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
Mingle design
طرح تلفیقی
[ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
Mamihlapinatapai
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coordinate
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ply yarn
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
program line
فرش های همگون
[اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
kanat
نوعی گلیم ترکی
[روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
rag rug
قالیچه چهل تکه
[در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
nep
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Mother-daughter boteh design
طرح بته جقه مادر و بچه
[این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com