Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
inchoation
دست زنی بنیاد گذاری
Other Matches
fundament
بنیاد
cornerstone
بنیاد
foundation
بنیاد
basis
بنیاد
roots
بنیاد
root
بنیاد
seeds
بنیاد
seed
بنیاد
cornerstones
بنیاد
instituting
بنیاد
institute
بنیاد
subbase
بنیاد
instituted
بنیاد
substratum
بنیاد
institutes
بنیاد
origins
بنیاد
origin
بنیاد
instituting
بنیاد نهادن
to lay the foundations of
بنیاد نهادن
institute
بنیاد نهادن
odcist
بنیاد گذارمستعمره
inchoate
بنیاد نهادن
deep-set
ژرف بنیاد
rationale
بنیاد و پایه
basis
مبنا بنیاد
institutes
بنیاد نهادن
instituted
بنیاد نهادن
institutionalism
بنیاد گرایی
instaurator
بنیاد گذار
built on sand
سست بنیاد
incept
بنیاد نهادن
corner stone
بنیاد اساس
head stone
سنگ بنیاد
Mother Superior
رئیس بنیاد مذهبی
bedding
بنیاد و اساس هرکاری
Mother Superiors
رئیس بنیاد مذهبی
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
well begun is h lf done
بنیاد کار خوب باشد
house of cards
ساختمان سست بنیاد
[اصطلاح مجازی]
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
theorising
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
plateform
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
constituted
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
new coined
تازه بنیاد تازه سکه زده
coding
کد گذاری
lineation
خط گذاری
indention
تو گذاری
earmarking
علامت گذاری
enterprises
سرمایه گذاری
petarder
مامورخرج گذاری پل
finance
سرمایه گذاری
finances
سرمایه گذاری
discrimination
فرق گذاری
legislation
قانون گذاری
coronation
تاج گذاری
coronations
تاج گذاری
fillings
لایی گذاری
policy making
سیاست گذاری
filling
لایی گذاری
policy-making
سیاست گذاری
synthesised
هم گذاری کردن
pricing
قیمت گذاری
financing
سرمایه گذاری
financed
سرمایه گذاری
invested
سرمایه گذاری
nomenclauture
نام گذاری
frustrations
عقیم گذاری
investing
سرمایه گذاری
invests
سرمایه گذاری
nomographer
قانون گذاری
nomography
فن قانون گذاری
frustration
عقیم گذاری
grading
نمره گذاری
enterprise
سرمایه گذاری
pointing
نقطه گذاری
collocation
باهم گذاری
pagination
صفحه گذاری
insulation
عایق گذاری
scoring
نمره گذاری
invest
سرمایه گذاری
ovulations
تخمک گذاری ها
minelaying
مین گذاری
cupellation
قال گذاری
lettering
حروف گذاری
impressions
نشان گذاری
impression
نشان گذاری
inunction
مرهم گذاری
spacing
فاصله گذاری
mining
مین گذاری
numbering
شماره گذاری
lable
جهت گذاری
indentations
دندانه گذاری
indentation
دندانه گذاری
piping
لوله گذاری
coding
کد گذاری چیزی
coding
علامت گذاری
mark sensing
نشان گذاری
interposition
پا میان گذاری
dateline
تاریخ گذاری
demomination
نام گذاری
dimensioning
اندازه گذاری
codes and codification
علامت گذاری
disposure
درمعرض گذاری
capitalization
سرمایه گذاری
hyphenation
خط تیره گذاری
hypothecation
گرو گذاری
hypothecation
رهن گذاری
iatraliptics
مرهم گذاری
idegraphy
نشان گذاری
imposition of hands
دست گذاری
aggradation
ابرفت گذاری
ingravescence
رو بشدت گذاری
limit of load
حد بار گذاری
valuations
ارزش گذاری
investments
سرمایه گذاری
investment
سرمایه گذاری
costing
هزینه گذاری
costing
قیمت گذاری
sanding
ماسه گذاری
ovulation
تخمک گذاری
valuation
ارزش گذاری
edgings
لبه گذاری
edging
لبه گذاری
trapping
تله گذاری
insertion
جوف گذاری
lodgement
ودیعه گذاری
lodgment
ودیعه گذاری
scaling
مقیاس گذاری
exposures
درمعرض گذاری
notation
نشان گذاری
signallzation
علامت گذاری
juxtaposition
پهلوی هم گذاری
structuralization
بنیان گذاری
indent
دندانه گذاری
indenting
دندانه گذاری
indents
دندانه گذاری
sequencing
ترتیب گذاری
sedimentation
رسوب گذاری
sedimentation
لایه گذاری
loading
بار گذاری
notations
نشان گذاری
scale factor
مقیاس گذاری
padding
لایی گذاری
nomination
نام گذاری
synthesizing
هم گذاری کردن
casings
لوله گذاری
casing
لوله گذاری
wicking
فتیله گذاری
tubing
لوله گذاری
punctuation
نقطه گذاری
synthesizes
هم گذاری کردن
synthesized
هم گذاری کردن
synthesize
هم گذاری کردن
synthesising
هم گذاری کردن
synthesises
هم گذاری کردن
nominations
نام گذاری
syntheses
هم گذاری اختلاط
synthesis
هم گذاری اختلاط
undervaluation
کم ارزش گذاری
masking
نقاب گذاری
weft insertion
پود گذاری
denomination
نام گذاری
prefixture
سرواژه گذاری
marks
علامت گذاری
preterition
فرو گذاری
prefixion
پیش گذاری
settings
کار گذاری
heading
عنوان گذاری
mark
علامت گذاری
prochronism
جلوترتاریخ گذاری
prefixture
جلو گذاری
prefixture
پیش گذاری
prefixion
سرواژه گذاری
exposure
درمعرض گذاری
loads
فشنگ گذاری
indexing
شاخص گذاری
setting
کار گذاری
load
فشنگ گذاری
prefixion
جلو گذاری
markings
علامت گذاری
headings
عنوان گذاری
devising
ارث گذاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com