Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (14 milliseconds)
English	Persian
discard	دست کشیدن از متروک ساختن
discarded	دست کشیدن از متروک ساختن
discarding	دست کشیدن از متروک ساختن
discards	دست کشیدن از متروک ساختن
Other Matches
god-forsaken	متروک
desolate <adj.>	متروک
obsolete	متروک
abandoned	متروک
bleak <adj.>	متروک
deserted <adj.>	متروک
blasted [uninhabitable] <adj.>	متروک
forlorn	متروک
barren <adj.>	متروک
antiquated	متروک
derelict	متروک
loneliest	بی یار متروک
lonelier	بی یار متروک
to fall to the ground	متروک ماندن
obsolescence free	دستگاه متروک
to fall in to oblivion	متروک ماندن
desuetude	متروک ماندن
strand	متروک ماندن
ghost town	شهر متروک
obsolete	غیرمتداول متروک
obsolete	فرسوده متروک
lonely	بی یار متروک
law fallen into desuetude	قانون متروک
ghost towns	شهر متروک
to be dashed to the ground	متروک ماندن
strands	متروک ماندن
lorn	متروک نومید
cast off	متروک مردود تفاله
bleakly	درمعرض بادسرد متروک
bleak	درمعرض بادسرد متروک
bleakest	درمعرض بادسرد متروک
bleaker	درمعرض بادسرد متروک
abandonment	ترک متروک گذاشتن
lay-bys	کنار گذاردن متروک کردن
lay by	کنار گذاردن متروک کردن
lay-by	کنار گذاردن متروک کردن
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
bouse	بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight	بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .	ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffle	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise	زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges	درد کشیدن تیر کشیدن
twinge	درد کشیدن تیر کشیدن
drags	کشیدن بزور کشیدن
dragged	کشیدن بزور کشیدن
drag	کشیدن بزور کشیدن
desolator	ویران کننده متروک کننده
desolater	ویران کننده متروک کننده
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
pull up	بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
unify	تک ساختن
fabricated	ساختن
generates	ساختن
unifies	تک ساختن
generate	ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
manufacture	ساختن
generated	ساختن
fabricates	ساختن
generating	ساختن
fabricate	ساختن
fashions	مد ساختن
unifying	تک ساختن
remakes	از نو ساختن
remake	از نو ساختن
fabricating	ساختن
set up	ساختن
fashioning	مد ساختن
construct	ساختن
idolizing	بت ساختن
produced	ساختن
produce	ساختن
upbuild	ساختن
fabrication	ساختن
manufactures	ساختن
produces	ساختن
idolizes	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolize	بت ساختن
to t. up	ساختن
idolising	بت ساختن
idolises	بت ساختن
pellet	حب ساختن
idolised	بت ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
manufactured	ساختن
constructs	ساختن
constructing	ساختن
constructed	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
mint	ساختن
minted	ساختن
minting	ساختن
mints	ساختن
invents	ساختن
upgrade	ساختن
put-up	ساختن
upgraded	ساختن
upgrades	ساختن
upgrading	ساختن
bulid	ساختن
invented	ساختن
dree	ساختن با
carbonize	کک ساختن
make	ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
put up	ساختن
inventing	ساختن
creating	ساختن
invent	ساختن
makes	ساختن
indite	ساختن
miscreate	بد ساختن
pill	حب ساختن
bridged	پل ساختن
forborne	ساختن با
creates	ساختن
confect	ساختن
create	ساختن
pills	حب ساختن
bridges	پل ساختن
bridge	پل ساختن
haul	کشیدن
to take up	کشیدن
boasted	به رخ کشیدن
flaunted	به رخ کشیدن
to take pains	کشیدن
boasts	به رخ کشیدن
drawled	کشیدن
boast	به رخ کشیدن
abduce	به یک سو کشیدن
to take off	سر کشیدن
to draw to an end	ته کشیدن
to drink off	سر کشیدن
drawings	کشیدن
flaunts	به رخ کشیدن
to suck up	کشیدن
drawing	کشیدن
withdrawals	پس کشیدن
stretches	کشیدن
plotted	کشیدن
draw in	تو کشیدن
stretches	: کشیدن
dessicate	اب کشیدن
stretched	کشیدن
to run out	ته کشیدن
stretch	کشیدن
stretch	: کشیدن
to mop up	سر کشیدن
plots	کشیدن
evulsion	کشیدن
plot	کشیدن
flaunting	به رخ کشیدن
stretched	: کشیدن
to sniff at	بو کشیدن
to pluck at	کشیدن
avulse	کشیدن
give a pull at	کشیدن
hauled	کشیدن
withdrawal	پس کشیدن
to smell about	بو کشیدن
hauling	کشیدن
hauls	کشیدن
to run low	ته کشیدن
ratch	کشیدن
drains	کشیدن
charts	کشیدن
charting	کشیدن
thread	نخ کشیدن به
draws	چک کشیدن
draws	کشیدن
subduct	کشیدن
suspire	اه کشیدن
draw	چک کشیدن
drains	اب کشیدن از
draining	کشیدن
draining	اب کشیدن از
rax	کشیدن
heave	کشیدن
pant	دم کشیدن
panted	دم کشیدن
heaved	کشیدن
threads	نخ کشیدن به
shoot up	قد کشیدن
snick	کشیدن
drain	اب کشیدن از
drain	کشیدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com