| Total search result: 312 (4 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		| attain     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| attained     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| attaining     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| attains     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| accede     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| acceded     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| accedes     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| acceding     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		achieve       | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| achieved     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| achieves     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		
		| achieving     | 
		دست یافتن   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
					
					
						| Search result with all words | 
					
					
						 | 
					
		
		| retriever     | 
		سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین   | 
		
	
		
		| retrievers     | 
		سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین   | 
		
	
		
		| formula     | 
		الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول   | 
		
	
		
		| formulae     | 
		الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول   | 
		
	
		
		| formulas     | 
		الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول   | 
		
	
		
		| answer     | 
		پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال   | 
		
	
		
		| answered     | 
		پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال   | 
		
	
		
		| answering     | 
		پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال   | 
		
	
		
		| answers     | 
		پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال   | 
		
	
		
		| wax     | 
		رو به بدر رفتن استحاله یافتن   | 
		
	
		
		| waxed     | 
		رو به بدر رفتن استحاله یافتن   | 
		
	
		
		| waxes     | 
		رو به بدر رفتن استحاله یافتن   | 
		
	
		
		| reduce     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| reduce     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| reduces     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| reduces     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| reducing     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| reducing     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| exchange     | 
		عوض کردن تسعیر یافتن   | 
		
	
		
		| exchanged     | 
		عوض کردن تسعیر یافتن   | 
		
	
		
		| exchanges     | 
		عوض کردن تسعیر یافتن   | 
		
	
		
		| exchanging     | 
		عوض کردن تسعیر یافتن   | 
		
	
		
		gain       | 
		کسب کردن باز یافتن   | 
		
	
		
		gain       | 
		بهبودی یافتن رسیدن   | 
		
	
		
		| gained     | 
		کسب کردن باز یافتن   | 
		
	
		
		| gained     | 
		بهبودی یافتن رسیدن   | 
		
	
		
		| gains     | 
		کسب کردن باز یافتن   | 
		
	
		
		| gains     | 
		بهبودی یافتن رسیدن   | 
		
	
		
		| replace     | 
		دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل   | 
		
	
		
		| replaced     | 
		دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل   | 
		
	
		
		| replaces     | 
		دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل   | 
		
	
		
		| replacing     | 
		دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل   | 
		
	
		
		| diagnoses     | 
		یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری   | 
		
	
		
		| diagnosis     | 
		یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری   | 
		
	
		
		| queried     | 
		پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل   | 
		
	
		
		| queries     | 
		پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل   | 
		
	
		
		| query     | 
		پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل   | 
		
	
		
		| querying     | 
		پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل   | 
		
	
		
		| strike     | 
		فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ   | 
		
	
		
		| strikes     | 
		فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ   | 
		
	
		
		| meet     | 
		: برخورد کردن یافتن   | 
		
	
		
		| meets     | 
		: برخورد کردن یافتن   | 
		
	
		
		spread       | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		spread       | 
		بسط وتوسعه یافتن گسترش   | 
		
	
		
		| spreads     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| spreads     | 
		بسط وتوسعه یافتن گسترش   | 
		
	
		
		| over     | 
		بیرونی شفا یافتن   | 
		
	
		
		| over     | 
		پایان یافتن   | 
		
	
		
		| over-     | 
		بیرونی شفا یافتن   | 
		
	
		
		| over-     | 
		پایان یافتن   | 
		
	
		
		| machine     | 
		شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند   | 
		
	
		
		| machined     | 
		شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند   | 
		
	
		
		| machines     | 
		شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند   | 
		
	
		
		| toggle     | 
		تغییر یافتن بین دو وضعیت   | 
		
	
		
		| toggles     | 
		تغییر یافتن بین دو وضعیت   | 
		
	
		
		| test     | 
		عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند   | 
		
	
		
		| tested     | 
		عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند   | 
		
	
		
		| tests     | 
		عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند   | 
		
	
		
		| location     | 
		شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند   | 
		
	
		
		| locations     | 
		شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند   | 
		
	
		
		| flow     | 
		لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن   | 
		
	
		
		| flowed     | 
		لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن   | 
		
	
		
		| flows     | 
		لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن   | 
		
	
		
		| realised     | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		| realises     | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		| realising     | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		realize       | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		| realized     | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		| realizes     | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		| realizing     | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		| effective     | 
		نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی   | 
		
	
		
		| generate     | 
		گسترش یافتن افریدن   | 
		
	
		
		| generated     | 
		گسترش یافتن افریدن   | 
		
	
		
		| generates     | 
		گسترش یافتن افریدن   | 
		
	
		
		| generating     | 
		گسترش یافتن افریدن   | 
		
	
		
		| measure     | 
		عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی   | 
		
	
		
		| measure     | 
		1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن   | 
		
	
		
		| rise     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| rises     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| detect     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| detected     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| detecting     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| detects     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| demise     | 
		وفات یافتن   | 
		
	
		
		| contact     | 
		تماس یافتن تماسی   | 
		
	
		
		| contacted     | 
		تماس یافتن تماسی   | 
		
	
		
		| contacting     | 
		تماس یافتن تماسی   | 
		
	
		
		| contacts     | 
		تماس یافتن تماسی   | 
		
	
		
		| select     | 
		یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها   | 
		
	
		
		| selected     | 
		یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها   | 
		
	
		
		| selects     | 
		یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها   | 
		
	
		
		| adjourn     | 
		بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| adjourned     | 
		بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| adjourning     | 
		بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| adjourns     | 
		بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| extend     | 
		توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن   | 
		
	
		
		| extend     | 
		فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند   | 
		
	
		
		| extending     | 
		توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن   | 
		
	
		
		| extending     | 
		فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند   | 
		
	
		
		| extends     | 
		توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن   | 
		
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| propagated     | 
		گشترش یافتن یا نشر یافتن   | 
		
	
		
		| propagating     | 
		گشترش یافتن یا نشر یافتن   | 
		
	
		
		| propagates     | 
		گشترش یافتن یا نشر یافتن   | 
		
	
		
		| propagate     | 
		گشترش یافتن یا نشر یافتن   | 
		
	
		
		| trial and error <idiom>     | 
		یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب   | 
		
	
		
		| finds     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| discovered     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| discovering     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| discovers     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| discover     | 
		یافتن   | 
		
	
		
		find       | 
		یافتن   | 
		
	
		
		| wrap up     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| lessened     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| to undergo a change     | 
		تغییر یافتن   | 
		
	
		
		| penetract     | 
		راه یافتن   | 
		
	
		
		| lessening     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| wind up     | 
		پایان یافتن   | 
		
	
		
		| lessens     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| accruing     | 
		افزایش یافتن   | 
		
	
		
		| escalated     | 
		فزونی یافتن   | 
		
	
		
		| perennate     | 
		دوام یافتن   | 
		
	
		
		| accrues     | 
		افزایش یافتن   | 
		
	
		
		| protend     | 
		امتداد یافتن   | 
		
	
		
		accrue       | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| conquer     | 
		پیروزی یافتن بر   | 
		
	
		
		| accrues     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| conquers     | 
		پیروزی یافتن بر   | 
		
	
		
		| pull round     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| learns     | 
		اگاهی یافتن   | 
		
	
		
		| learn     | 
		اگاهی یافتن   | 
		
	
		
		| overpowered     | 
		استیلا یافتن بر   | 
		
	
		
		| centralization     | 
		مرکزیت یافتن   | 
		
	
		
		| conquering     | 
		پیروزی یافتن بر   | 
		
	
		
		| lessen     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| pickup     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| overspread     | 
		بسط یافتن   | 
		
	
		
		| overmatch     | 
		تفوق یافتن   | 
		
	
		
		| alters     | 
		تغییر یافتن   | 
		
	
		
		| come up with <idiom>     | 
		یافتن پاسخ   | 
		
	
		
		| lay hands on something <idiom>     | 
		یافتن چیزی   | 
		
	
		
		| masters     | 
		تسلط یافتن   | 
		
	
		
		| masters     | 
		تسلط یافتن بر   | 
		
	
		
		| mastered     | 
		تسلط یافتن   | 
		
	
		
		| mastered     | 
		تسلط یافتن بر   | 
		
	
		
		master       | 
		تسلط یافتن   | 
		
	
		
		master       | 
		تسلط یافتن بر   | 
		
	
		
		| pull through <idiom>     | 
		بهبود یافتن   | 
		
	
		
		| accede     | 
		راه یافتن   | 
		
	
		
		| centred     | 
		تمرکز یافتن   | 
		
	
		
		| centre     | 
		تمرکز یافتن   | 
		
	
		
		| escalating     | 
		فزونی یافتن   | 
		
	
		
		| specialises     | 
		تخصص یافتن   | 
		
	
		
		| specialising     | 
		تخصص یافتن   | 
		
	
		
		| overmaster     | 
		برتری یافتن بر   | 
		
	
		
		| alter     | 
		تغییر یافتن   | 
		
	
		
		accrue       | 
		افزایش یافتن   | 
		
	
		
		| altered     | 
		تغییر یافتن   | 
		
	
		
		| altering     | 
		تغییر یافتن   | 
		
	
		
		| booms     | 
		توسعه یافتن   | 
		
	
		
		| booming     | 
		توسعه یافتن   | 
		
	
		
		| boomed     | 
		توسعه یافتن   | 
		
	
		
		| boom     | 
		توسعه یافتن   | 
		
	
		
		| escalate     | 
		فزونی یافتن   | 
		
	
		
		| escalates     | 
		فزونی یافتن   | 
		
	
		
		| specializing     | 
		تخصص یافتن   | 
		
	
		
		| specializes     | 
		تخصص یافتن   | 
		
	
		
		| specialize     | 
		تخصص یافتن   | 
		
	
		
		| centers     | 
		تمرکز یافتن   | 
		
	
		
		| accruing     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| dwindles     | 
		تدریجاکاهش یافتن   | 
		
	
		
		| dwindled     | 
		تدریجاکاهش یافتن   | 
		
	
		
		| dwindle     | 
		تدریجاکاهش یافتن   | 
		
	
		
		| relaxing     | 
		تخفیف یافتن   | 
		
	
		
		| relaxes     | 
		تخفیف یافتن   | 
		
	
		
		| relax     | 
		تخفیف یافتن   | 
		
	
		
		| recvperate     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| recuperate     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| recuperated     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| recuperates     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| terminates     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| to be transferred     | 
		انتقال یافتن   | 
		
	
		
		| terminated     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| to come to know     | 
		اگاهی یافتن   | 
		
	
		
		| dwindling     | 
		تدریجاکاهش یافتن   | 
		
	
		
		| deploy     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| to be through     | 
		فراغت یافتن   | 
		
	
		
		| expand     | 
		بسط یافتن   | 
		
	
		
		| sublate     | 
		تغییرشکل یافتن   | 
		
	
		
		| expanding     | 
		بسط یافتن   | 
		
	
		
		| expands     | 
		بسط یافتن   | 
		
	
		
		| taper off     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| to a greatness     | 
		بزرگی یافتن   | 
		
	
		
		| transcends     | 
		برتری یافتن   | 
		
	
		
		| transcending     | 
		برتری یافتن   | 
		
	
		
		| transcended     | 
		برتری یافتن   | 
		
	
		
		| transcend     | 
		برتری یافتن   | 
		
	
		
		| to be prolonged     | 
		امتداد یافتن   | 
		
	
		
		| deploys     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| deploying     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| to extricate oneself     | 
		رهایی یافتن   | 
		
	
		
		| terminate     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| diminish     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| diminish     | 
		نقصان یافتن   | 
		
	
		
		| overpowers     | 
		استیلا یافتن بر   | 
		
	
		
		| prefer     | 
		ترجیح یافتن   | 
		
	
		
		| preferring     | 
		ترجیح یافتن   | 
		
	
		
		| to grow better     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| to look oneself again     | 
		بهبود یافتن   | 
		
	
		
		| prefers     | 
		ترجیح یافتن   | 
		
	
		
		| to pull round     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| waning     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| to reach for knowledge     | 
		برای یافتن   | 
		
	
		
		| wanes     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| to quit oneself of     | 
		رهائی یافتن از   | 
		
	
		
		| waned     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| specialization     | 
		تخصص یافتن   | 
		
	
		
		| wane     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| diminishes     | 
		نقصان یافتن   | 
		
	
		
		| diminishes     | 
		تقلیل یافتن   | 
		
	
		
		| overpower     | 
		استیلا یافتن بر   | 
		
	
		
		| to gain in nealth     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| to gain the upper hand     | 
		غلبه یافتن   | 
		
	
		
		| dominates     | 
		تفوق یافتن   | 
		
	
		
		| dominated     | 
		تفوق یافتن   | 
		
	
		
		| dominate     | 
		تفوق یافتن   | 
		
	
		
		| to get fame     | 
		شهرت یافتن   | 
		
	
		
		| to get off     | 
		رهایی یافتن از   | 
		
	
		
		| to get ones hand in     | 
		دست یافتن به   | 
		
	
		
		| to get rid of     | 
		رهایی یافتن از   | 
		
	
		
		| insuring     | 
		اطمینان یافتن   | 
		
	
		
		| insures     | 
		اطمینان یافتن   | 
		
	
		
		| ensuring     | 
		اطمینان یافتن   | 
		
	
		
		| ensures     | 
		اطمینان یافتن   | 
		
	
		
		| ensured     | 
		اطمینان یافتن   | 
		
	
		
		| ensure     | 
		اطمینان یافتن   | 
		
	
		
		| recuperating     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| to take courage     | 
		خرات یافتن   | 
		
	
		
		| centered     | 
		تمرکز یافتن   | 
		
	
		
		| recover     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| luxuriates     | 
		شکوه یافتن   | 
		
	
		
		| come off     | 
		وقوع یافتن   | 
		
	
		
		| luxuriating     | 
		شکوه یافتن   | 
		
	
		
		| come off     | 
		تحقق یافتن   | 
		
	
		
		| to alter [to]     | 
		تغییر یافتن   | 
		
	
		
		| come round     | 
		شفا یافتن   | 
		
	
		
		| overcoming     | 
		غلبه یافتن   | 
		
	
		
		| recovering     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| to get back on one's feet     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| recovers     | 
		بهبودی یافتن   | 
		
	
		
		| convect     | 
		انتقال یافتن   | 
		
	
		
		| luxuriate     | 
		شکوه یافتن   | 
		
	
		
		| come through     | 
		وقوع یافتن   | 
		
	
		
		| luxuriated     | 
		شکوه یافتن   | 
		
	
		
		| shrinking     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| tensest     | 
		تشدید یافتن   | 
		
	
		
		| tenses     | 
		تشدید یافتن   | 
		
	
		
		| tenser     | 
		تشدید یافتن   | 
		
	
		
		| tensed     | 
		تشدید یافتن   | 
		
	
		
		| tense     | 
		تشدید یافتن   | 
		
	
		
		| outspread     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| scant     | 
		تخفیف یافتن   | 
		
	
		
		| shrinks     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| end     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| circumfuse     | 
		گسترش یافتن   | 
		
	
		
		| ended     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| to peter out     | 
		نقصان یافتن   | 
		
	
		
		| center     | 
		تمرکز یافتن   | 
		
	
		
		| ends     | 
		خاتمه یافتن   | 
		
	
		
		| bunchout     | 
		برامدگی یافتن   | 
		
	
		
		break out       | 
		شیوع یافتن   | 
		
	
		
		| tensing     | 
		تشدید یافتن   | 
		
	
		
		| shrink     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| decreases     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| decreases     | 
		نقصان یافتن   | 
		
	
		
		| look oneself again     | 
		بهبود یافتن   | 
		
	
		
		| decreased     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| decreased     | 
		نقصان یافتن   | 
		
	
		
		| lay hands on something     | 
		چیزی را یافتن   | 
		
	
		
		| decrease     | 
		کاهش یافتن   | 
		
	
		
		| decrease     | 
		نقصان یافتن   | 
		
	
		
		| overcome     | 
		غلبه یافتن   | 
		
	
		
		| overcomes     | 
		غلبه یافتن   | 
		
	
		
		| pick up health     | 
		بهبود یافتن   | 
		
	
		
		| development     | 
		تکامل یافتن   | 
		
	
		
		| acceded     | 
		راه یافتن   | 
		
	
		
		| accedes     | 
		راه یافتن   | 
		
	
		
		| acceding     | 
		راه یافتن   | 
		
	
		
		| outreach     | 
		برتری یافتن   | 
		
	
		
		| take steps <idiom>     | 
		آمادگی یافتن   | 
		
	
		
		| misalign     | 
		تغییر یافتن   | 
		
	
		
		up and about <idiom>       | 
		بهبود یافتن   | 
		
	
		
		| meliorate     | 
		بهبود یافتن   | 
		
	
		
		| developments     | 
		تکامل یافتن   | 
		
	
		
		keep one's head above water       | 
		رهایی یافتن   | 
		
	
		
		| immix     | 
		امیزش یافتن   | 
		
	
		
		| diverge     | 
		انشعاب یافتن   | 
		
	
		
		| diverged     | 
		انشعاب یافتن   | 
		
	
		
		| diverges     | 
		انشعاب یافتن   | 
		
	
		
		| hunt out     | 
		با جستجو یافتن   | 
		
	
		
		| hold out     | 
		بسط یافتن   |