English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
obsecration دعا یا مناجاتی که با کلمه byیعنی بحف اغاز میگرد د لابه
Other Matches
kyrie دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
alliteration اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
the earth rotates arounditself زمین گرد خود میگرد د
hyphen فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
plicated لابه لا
impetration لابه
adjure لابه کردن
adjuration لابه التماس
impetratory لابه امیز
impetrative لابه امیز
entreat لابه کردن استدعاکردن
entreated لابه کردن استدعاکردن
entreating لابه کردن استدعاکردن
entreats لابه کردن استدعاکردن
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
pleads لابه کردن عرضحال دادن
pleaded لابه کردن عرضحال دادن
fawning دم لابه سبزی پاک کنی
impetrate با عجز و لابه بدست اوردن
plead لابه کردن عرضحال دادن
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
impetrate برای چیزی لابه واستغاثه کردن
least significant bit رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
dawns اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
worded نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonym کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables جزء کلمه مقطع کلمه
syllable جزء کلمه مقطع کلمه
synonyms کلمه مترادف کلمه هم معنی
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softer محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softest محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
shifts جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
scratch line خط اغاز
entranced اغاز
onset اغاز
entrance اغاز
entrancing اغاز
entrances اغاز
beginning اغاز
exordium اغاز
authorship اغاز
instep اغاز
insteps اغاز
kick-off اغاز
commencement اغاز
kick-offs اغاز
primordium اغاز
outset اغاز
get away اغاز
terminus a que اغاز
initiation اغاز
kick off اغاز
origin اغاز
beginnings اغاز
initio در اغاز
origins اغاز
inception اغاز
incipience or ency اغاز
inchoation اغاز
getaways اغاز
getaway اغاز
originationu اغاز
jump off اغاز
venue اغاز
venues اغاز
abinitio از اغاز
initation اغاز
push off اغاز کردن
start of message اغاز پیام
start of taxt اغاز متن
initials واقع در اغاز
self initiated خود اغاز
at first در اغاز کار
initialed واقع در اغاز
inaugurate اغاز کردن
start of heading اغاز سرفصل
initialing واقع در اغاز
initiates اغاز کردن
initialling واقع در اغاز
initiate اغاز کردن
initiating اغاز کردن
soft start اغاز نرم
from a to izzard از اغاز تا انجام
inchoate اغاز کردن
som اغاز پیام
start bit بیت اغاز
initialled واقع در اغاز
inaugurated اغاز کردن
debut اغاز کار
debuts اغاز کار
initiated اغاز کردن
inaugurator اغاز کننده
commencing اغاز کردن
commence اغاز کردن
jump off اغاز حمله
commenced اغاز کردن
commences اغاز کردن
initial point نقطه اغاز
incipit شروع و اغاز
lead off اغاز کردن
leadoff اغاز ضربت
at the start در اغاز کار
thru از اغاز تاانتها
inaugurates اغاز کردن
initial واقع در اغاز
nodal point نقطه اغاز
begins اغاز شدن
begins اغاز کردن
begin اغاز شدن
introductive اغاز کننده
inaugurating اغاز کردن
begin اغاز کردن
incept اغاز کردن
launch اغاز کردن
primes درجه یک اغاز
primed درجه یک اغاز
launched اغاز کردن
prime درجه یک اغاز
launching اغاز کردن
to take to اغاز نهادن
uppermost از اغاز از ابتدا
birth اغاز کردن
revivals اغاز رونق
revival اغاز رونق
alpha and omega اغاز و فرجام
to push off اغاز کردن
wire to wire از اغاز تا فرجام
birth اغاز زاد
alpha اغاز شروع
alphas اغاز شروع
births اغاز کردن
launches اغاز کردن
takeoff اغاز پرش
births اغاز زاد
takeoffs اغاز پرش
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
hajime اغاز مبارزه کاراته
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
set position اماده در نقطه اغاز
aurora سرخی شفق اغاز
originating اغاز شدن یاکردن
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
prefacing اغاز پیش گفتار
preface اغاز پیش گفتار
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
kick off ضربه اغاز بازی
kickoff ضربه اغاز بازی
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
jump the gum خطا در اغاز پرش
prefaces اغاز پیش گفتار
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
prefaced اغاز پیش گفتار
multilaunching اغاز بکار چندتایی
new departure اغاز رویه تازه
upfield نقطه اغاز بازی
through از اغاز تا انتها کاملا
to take arms جنگ اغاز کردن
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
decadence فساد اغاز ویرانی
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
start bit ذرهء اغاز نما
reoccupy دوباره اغاز کردن
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
originates اغاز شدن یاکردن
originated اغاز شدن یاکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com