Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
jar
دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred
دعوا و نزاع طنین انداختن
jars
دعوا و نزاع طنین انداختن
Other Matches
discord
دعوا نزاع
squeals
دعوا نزاع
squealed
دعوا نزاع
squeal
دعوا نزاع
ting
طنین طنین انداختن
reverberated
طنین انداختن
reverberates
طنین انداختن
reverberating
طنین انداختن
reverberate
طنین انداختن
resonating
طنین انداختن
resonated
طنین انداختن
resonate
طنین انداختن
resonates
طنین انداختن
kick up a row
دعوا راه انداختن
to instigate an argument
دعوا راه انداختن
ring
طنین انداختن صدای زنگ
to stir
[things]
up
دعوا راه انداختن
[اصطلاح روزمره]
embroils
به نزاع انداختن
embroil
به نزاع انداختن
embroiling
به نزاع انداختن
embroiled
به نزاع انداختن
din
طنین بلند طنین افکندن
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dustup
دعوا
strife
دعوا
night brawler
شب دعوا کن
reverberations
طنین
reverberation
طنین
echo
طنین
echoing
طنین
timbre
طنین
tingle
طنین
echoes
طنین
echoed
طنین
tingling
طنین
sonance
طنین
tingles
طنین
noises
طنین
tingled
طنین
noise
طنین
sound
طنین
sounded
طنین
sounds
طنین
soundest
طنین
To be itching fo r a fight . To be on the war path.
سر دعوا داشتن
quarreling
دعوا ستیزه
bust-up
دعوا-مشاجره
quarrel
دعوا ستیزه
actions
اقامهء دعوا
dust-ups
جنگ و دعوا
wrangler
دعوا کننده
he has nostomach for the fight
سر دعوا ندارد
dust-up
جنگ و دعوا
champerty
شرکت در دعوا
imparlance
تعویق دعوا
quarreled
دعوا ستیزه
quiteclaim
ترک دعوا
quarrels
دعوا ستیزه
action
اقامهء دعوا
cat-and-dog
<adj.>
پر جنگ و دعوا
contested
رقابت دعوا
contesting
رقابت دعوا
contests
رقابت دعوا
disclamation
ترک دعوا
quarrelling
دعوا ستیزه
quarrelled
دعوا ستیزه
callet
دعوا و غوغا
contest
رقابت دعوا
sonorous
طنین انداز
echoes
طنین صدا
echoed
طنین صدا
ringers
طنین انداز
ringer
طنین انداز
echoing
طنین صدا
jingles
طنین زنگ
jingling
طنین زنگ
echo
طنین صدا
peal
طنین متناوب
sonant
طنین دار
reverberative
طنین انداز
peals
طنین متناوب
jingled
طنین زنگ
bong
طنین صدا
to smell a rat
طنین شدن
jingle
طنین زنگ
resonance
ایجاد طنین
echo suppressor
طنین زدا
resonant
طنین دار
pealing
طنین متناوب
tintinnabulation
طنین ناقوس
tintinnabulation
طنین زنگ
tintinnabulary
دارای طنین
tinkly
طنین دار
thirl
لرزش طنین
echo check
بکمک طنین
resonances
ایجاد طنین
pealed
طنین متناوب
rivaling
طرف مقابل دعوا
rival
طرف مقابل دعوا
brabble
مشاجره کردن دعوا
rivaled
طرف مقابل دعوا
debatable ground
زمین یامرزمورد دعوا
to quarrel with somebody
<idiom>
با کسی دعوا کردن
to instigate an argument
تحریک به دعوا کردن
rivals
طرف مقابل دعوا
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
rivalled
طرف مقابل دعوا
rivalling
طرف مقابل دعوا
resonance
پیچش صدا طنین
tinkling
دارای طنین کردن
resonantly
بطور طنین انداز
tinkles
دارای طنین کردن
tinkled
دارای طنین کردن
resonances
پیچش صدا طنین
tinkle
دارای طنین کردن
To settle upon a price during a dispute.
<proverb>
میان دعوا نرخ طى کردن .
disclaims
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaimed
ترک دعوا کردن نسبت به
cut both ways
<idiom>
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
disclaim
ترک دعوا کردن نسبت به
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
echo depth sounder
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
toll
صدای طنین زنگ یاناقوس
tolls
صدای طنین زنگ یاناقوس
ring
صدای زنگ تلفن طنین
tolling
صدای طنین زنگ یاناقوس
dingdong
طنین صدای ساعت شماطه
to live like cat and dog
دائما با هم جنگ و دعوا داشتن
[زن و شوهر]
They fight like cat and dog .
باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
the nature of the case
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
timber
طنین دار شبیه صدای زنگ
voiceful
صدا پیچ شونده طنین انداز
tong
طنین اندازشدن انبر قند گیر
In a quarrel they do not distribute sweetmeat.
<proverb>
توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
tolls
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
dispute
نزاع
fighting
نزاع
tussling
نزاع
fusses
نزاع
battling
نزاع
hotwar
نزاع
tussles
نزاع
spars
نزاع
sparred
نزاع
affray
نزاع
strife
نزاع
factions
نزاع
faction
نزاع
brangle
نزاع
rows
نزاع
quarrelled
نزاع
quarrel
نزاع
disputes
نزاع
falling out
نزاع
quarreling
نزاع
falling-out
نزاع
strifeless
بی نزاع
quarrelling
نزاع
disputing
نزاع
quarrels
نزاع
quarreled
نزاع
disputed
نزاع
war
نزاع
wars
نزاع
contretemps
نزاع
dissension
نزاع
spar
نزاع
rowed
نزاع
embroilment
نزاع
wrangling
نزاع
battled
نزاع
battles
نزاع
tussled
نزاع
tussle
نزاع
fuss
نزاع
jarring
نزاع
battle
نزاع
fussing
نزاع
scuffling
نزاع
fussed
نزاع
dustup
نزاع
scuffles
نزاع
scuffled
نزاع
scuffle
نزاع
wrangles
نزاع
row
نزاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com