English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
wrangler دعوا کننده
Other Matches
strife دعوا
night brawler شب دعوا کن
dustup دعوا
squeal دعوا نزاع
quiteclaim ترک دعوا
contests رقابت دعوا
squealed دعوا نزاع
squeals دعوا نزاع
quarrels دعوا ستیزه
quarrelled دعوا ستیزه
quarreling دعوا ستیزه
quarreled دعوا ستیزه
discord دعوا نزاع
quarrel دعوا ستیزه
contesting رقابت دعوا
contested رقابت دعوا
contest رقابت دعوا
quarrelling دعوا ستیزه
dust-up جنگ و دعوا
callet دعوا و غوغا
cat-and-dog <adj.> پر جنگ و دعوا
To be itching fo r a fight . To be on the war path. سر دعوا داشتن
disclamation ترک دعوا
action اقامهء دعوا
bust-up دعوا-مشاجره
he has nostomach for the fight سر دعوا ندارد
actions اقامهء دعوا
champerty شرکت در دعوا
dust-ups جنگ و دعوا
imparlance تعویق دعوا
brabble مشاجره کردن دعوا
to quarrel with somebody <idiom> با کسی دعوا کردن
to instigate an argument تحریک به دعوا کردن
nonjoinder عدم ورود در دعوا
to instigate an argument دعوا راه انداختن
rivalled طرف مقابل دعوا
rival طرف مقابل دعوا
debatable ground زمین یامرزمورد دعوا
rivalling طرف مقابل دعوا
kick up a row دعوا راه انداختن
rivaled طرف مقابل دعوا
rivaling طرف مقابل دعوا
rivals طرف مقابل دعوا
cut both ways <idiom> به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
To settle upon a price during a dispute. <proverb> میان دعوا نرخ طى کردن .
jars دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred دعوا و نزاع طنین انداختن
jar دعوا و نزاع طنین انداختن
disclaims ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming ترک دعوا کردن نسبت به
disclaim ترک دعوا کردن نسبت به
disclaimed ترک دعوا کردن نسبت به
to stir [things] up دعوا راه انداختن [اصطلاح روزمره]
They fight like cat and dog . باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
have a bone to pick بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
the nature of the case ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
to live like cat and dog دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
In a quarrel they do not distribute sweetmeat. <proverb> توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
interplead پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oppugn مبارزه کردن با دعوا کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
solvent اب کننده
deletive حک کننده
mitigatory کم کننده
repudiationist رد کننده
puffer پف کننده
solvents اب کننده
thinner کم کننده
skittish رم کننده
spurner رد کننده
squasher له کننده
squelcher له کننده
mumbler من من کننده
doers کننده
doer کننده
commulator یک سو کننده
rebutter رد کننده
ear-splitting کر کننده
tracker پی کننده
whisperer پچ پچ کننده
refutative رد کننده
refuser رد کننده
mauler له کننده
abjurer or abjuror کننده
bidders کننده
bidder کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com