Dictiornary-Farsi | دعوی شخصی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
personal action	دعوی شخصی


Search result with all words

things in action	اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
Other Matches

f.drss	جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber	1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers	1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
quarrel	دعوی
quarrelled	دعوی
lawsuit	دعوی
strife	دعوی
pretensions	دعوی
quarreling	دعوی
case	دعوی
pretension	دعوی
quarrelling	دعوی
quarreled	دعوی
suit at law	دعوی
quarrels	دعوی
lawsuits	دعوی
claimed	دعوی
cases	دعوی
profession	دعوی
professions	دعوی
claim	دعوی
claims	دعوی
claiming	دعوی
quarrelled	دعوی کردن
prime impression	دعوی بدوی
cases	دعوی مورد
mertis of the case	ماهیت دعوی
issue	موضوع دعوی
quarrelling	دعوی کردن
nullity proceeding	دعوی بطلان
object of claim	خواسته دعوی
admissible case	دعوی مسموع
post litem motam	پس از طرح دعوی
opponent	طرف دعوی
possessory action	دعوی مالکیت
quarrels	دعوی کردن
personal action	دعوی منقول
party to a suit	طرف دعوی
parties of dispute	اصحاب دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
issued	موضوع دعوی
issues	موضوع دعوی
criminal action	دعوی جزایی
counterclaim	دعوی متقابل
counter claim	دعوی متقابل
sues	دعوی کردن
sued	دعوی کردن
plea	پاسخ دعوی
pleas	پاسخ دعوی
claim for restitution	دعوی استرداد
civil action	دعوی مدنی
sue	دعوی کردن
cross action	دعوی متقابل
desistement	انصراف از دعوی
desistement	ترک دعوی
lis mota	شروع دعوی
quarreling	دعوی کردن
ancillary suit	دعوی طاری
jactitation	دعوی دروغ
quarreled	دعوی کردن
jactation	دعوی دروغ
hypothetical case	دعوی فرضی
quarrel	دعوی کردن
initiating proceedings	اقامه دعوی
bringing an action	اقامه دعوی
suing	دعوی کردن
cause of claim	منشاء دعوی
cases	دعوی مرافعه
opponents	طرف دعوی
hearing	استماع دعوی
litigation	دعوی قضایی
litigation	ترافع دعوی
hearings	استماع دعوی
litigants	اصحاب دعوی
set up claim to	دعوی کردن
set off	دعوی متقابل
acquittance	سندترک دعوی
s.c	همان دعوی
right of action	حق اقامه دعوی
parties	اصحاب دعوی
subject of debate	موضوع دعوی
substituted service	اوراق دعوی
suit	خواستگاری دعوی
suited	خواستگاری دعوی
suits	خواستگاری دعوی
pretensions	دعوی خودفروشی
withdrawal of a case	استرداد دعوی
waiving a claim	اسقاط دعوی
vexatious action	دعوی ایذائی
the litigants	طرفین دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
claimants	اصحاب دعوی
litigant	طرف دعوی
retraxit	استرداد دعوی
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
quitclaim	ترک دعوی
acquittance	ترک دعوی
disclaimers	ترک دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
prime impression	دعوی ابتدایی
disclaimer	ترک دعوی
case	دعوی مرافعه
case	دعوی مورد
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
proceeding for damage	دعوی خسارت
disclaims	ترک دعوی کردن
disclaiming	ترک دعوی کردن
action in personam	دعوی بر علیه شخص
traversing	تکذیب کردن دعوی
disclaim	ترک دعوی کردن
bill	گزارش جریان دعوی
bills	گزارش جریان دعوی
disclaimed	ترک دعوی کردن
seduction	دعوی فریب و اغوا
parties	متداعیین اطراف دعوی
quarrels	دعوی کردن منازعه
quarreling	دعوی کردن منازعه
traverses	تکذیب کردن دعوی
quarrelling	دعوی کردن منازعه
traversed	تکذیب کردن دعوی
litigating	طرح دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن منازعه
traverse	تکذیب کردن دعوی
quarrelled	دعوی کردن منازعه
litigates	طرح دعوی کردن
litigated	طرح دعوی کردن
relinquishes	ترک دعوی کردن
litigate	طرح دعوی کردن
relinquish	ترک دعوی کردن
relinquished	ترک دعوی کردن
lose the case	محکوم شدن در دعوی
judge advocate	اقامه کننده دعوی
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
litigable	قابل طرح دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
querela	دعوی مطروح در محکمه
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
real action	دعوی غیر منقول
quitclaim	سند ترک دعوی
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
prima facie case	دعوی قابل استماع
prima facie case	دعوی قابل طرح
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
quarreled	دعوی کردن منازعه
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
secta	ادله خواهان دعوی
security for costs	تامین هزینه دعوی
replevin	دعوی اعاده مالکیت
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
disaffirm	ترک دعوی کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
subduct	ترک دعوی کردن
pretends	بخود بستن دعوی کردن
venues	محل وقوع جرم یا دعوی
venue	محل وقوع جرم یا دعوی
sounding in damages	دعوی خسارت صحیح و محکم
pretending	بخود بستن دعوی کردن
dismissal	عزل مختومه کردن دعوی
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
pretend	بخود بستن دعوی کردن
lawsuits	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
extrajudicial	بدون ارتباط به موضوع دعوی
forclosure	سلب حق اقامه دعوی ممانعت
dismissals	عزل مختومه کردن دعوی
lawsuit	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
jactitation of marriage	دعوی دروغ نسبت به زناشویی
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
non suit	ترک دعوی به وسیله خواهان
libllant	خواهان یا شاکی دعوی افترا
action in rem	دعوی بر علیه عین مال
to pretend to wisdom	دعوی عقل یا حکمت کردن
to initiate legal action	دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
I will be instigating [initiating] legal proceedings.	من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
to start quarrelling <idiom>	شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
releases	ترک دعوی ابراء کسی از دین
released	ترک دعوی ابراء کسی از دین
release	ترک دعوی ابراء کسی از دین
We lost the case . We were convicted.	دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
replication	جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
bring an action against someone	علیه کسی اقامه دعوی کردن
variance	اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
join issue with a person	با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
misjoinder	اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
lodge a complaint against someone	علیه کسی اقامه دعوی کردن
real action	دعوی راجع به اموال غیر منقول
relicta verificatione	تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
litigate	دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن