Dictiornary-Farsi | دعوی مسموع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
admissible case	دعوی مسموع


Other Matches

admissible	مسموع
reportedly	به قرار مسموع
audible	رسا مسموع
audile	مربوط به حس شنوایی مسموع
inaudible	شنیده نشده غیر مسموع
qui aprobat non reprobat	نکول بعد از قبول مسموع نیست
restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
cases	دعوی
professions	دعوی
profession	دعوی
suit at law	دعوی
quarrelling	دعوی
quarrelled	دعوی
quarreling	دعوی
pretension	دعوی
quarreled	دعوی
pretensions	دعوی
quarrel	دعوی
strife	دعوی
quarrels	دعوی
lawsuit	دعوی
lawsuits	دعوی
case	دعوی
claimed	دعوی
claim	دعوی
claims	دعوی
claiming	دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
mertis of the case	ماهیت دعوی
claimants	اصحاب دعوی
parties	اصحاب دعوی
claim for restitution	دعوی استرداد
civil action	دعوی مدنی
counterclaim	دعوی متقابل
post litem motam	پس از طرح دعوی
possessory action	دعوی مالکیت
personal action	دعوی شخصی
personal action	دعوی منقول
party to a suit	طرف دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
parties of dispute	اصحاب دعوی
cause of claim	منشاء دعوی
object of claim	خواسته دعوی
litigants	اصحاب دعوی
set up claim to	دعوی کردن
pretensions	دعوی خودفروشی
nullity proceeding	دعوی بطلان
lis mota	شروع دعوی
jactitation	دعوی دروغ
ancillary suit	دعوی طاری
desistement	انصراف از دعوی
desistement	ترک دعوی
jactation	دعوی دروغ
hypothetical case	دعوی فرضی
acquittance	سندترک دعوی
hearings	استماع دعوی
cross action	دعوی متقابل
litigant	طرف دعوی
counter claim	دعوی متقابل
hearing	استماع دعوی
opponent	طرف دعوی
initiating proceedings	اقامه دعوی
bringing an action	اقامه دعوی
opponents	طرف دعوی
criminal action	دعوی جزایی
acquittance	ترک دعوی
prime impression	دعوی بدوی
suit	خواستگاری دعوی
substituted service	اوراق دعوی
subject of debate	موضوع دعوی
issue	موضوع دعوی
issues	موضوع دعوی
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
set off	دعوی متقابل
issued	موضوع دعوی
s.c	همان دعوی
right of action	حق اقامه دعوی
plea	پاسخ دعوی
pleas	پاسخ دعوی
cases	دعوی مورد
the litigants	طرفین دعوی
case	دعوی مورد
suited	خواستگاری دعوی
suits	خواستگاری دعوی
cases	دعوی مرافعه
withdrawal of a case	استرداد دعوی
waiving a claim	اسقاط دعوی
vexatious action	دعوی ایذائی
litigation	دعوی قضایی
litigation	ترافع دعوی
disclaimer	ترک دعوی
disclaimers	ترک دعوی
case	دعوی مرافعه
sue	دعوی کردن
sued	دعوی کردن
suing	دعوی کردن
sues	دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن
relinquishment of a claim	ترک دعوی
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
quitclaim	ترک دعوی
quarrels	دعوی کردن
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
quarreling	دعوی کردن
proceeding for damage	دعوی خسارت
quarrelling	دعوی کردن
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
retraxit	استرداد دعوی
quarreled	دعوی کردن
prime impression	دعوی ابتدایی
quarrel	دعوی کردن
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
lose the case	محکوم شدن در دعوی
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
quitclaim	سند ترک دعوی
prima facie case	دعوی قابل استماع
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
querela	دعوی مطروح در محکمه
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
judge advocate	اقامه کننده دعوی
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
security for costs	تامین هزینه دعوی
replevin	دعوی اعاده مالکیت
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
subduct	ترک دعوی کردن
litigable	قابل طرح دعوی
secta	ادله خواهان دعوی
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
real action	دعوی غیر منقول
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
disaffirm	ترک دعوی کردن
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
seduction	دعوی فریب و اغوا
disclaimed	ترک دعوی کردن
disclaiming	ترک دعوی کردن
disclaims	ترک دعوی کردن
litigating	طرح دعوی کردن
litigates	طرح دعوی کردن
bills	گزارش جریان دعوی
traversing	تکذیب کردن دعوی
litigate	طرح دعوی کردن
quarreled	دعوی کردن منازعه
traverses	تکذیب کردن دعوی
litigated	طرح دعوی کردن
traversed	تکذیب کردن دعوی
quarrel	دعوی کردن منازعه
disclaim	ترک دعوی کردن
relinquishes	ترک دعوی کردن
relinquished	ترک دعوی کردن
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
quarreling	دعوی کردن منازعه
quarrelled	دعوی کردن منازعه
quarrelling	دعوی کردن منازعه
relinquish	ترک دعوی کردن
parties	متداعیین اطراف دعوی
quarrels	دعوی کردن منازعه
action in personam	دعوی بر علیه شخص
prima facie case	دعوی قابل طرح
bill	گزارش جریان دعوی
traverse	تکذیب کردن دعوی
action in rem	دعوی بر علیه عین مال
to pretend to wisdom	دعوی عقل یا حکمت کردن
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
pretends	بخود بستن دعوی کردن
pretending	بخود بستن دعوی کردن
pretend	بخود بستن دعوی کردن
sounding in damages	دعوی خسارت صحیح و محکم
dismissal	عزل مختومه کردن دعوی
dismissals	عزل مختومه کردن دعوی
venues	محل وقوع جرم یا دعوی
lawsuit	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
forclosure	سلب حق اقامه دعوی ممانعت
venue	محل وقوع جرم یا دعوی
jactitation of marriage	دعوی دروغ نسبت به زناشویی
libllant	خواهان یا شاکی دعوی افترا
extrajudicial	بدون ارتباط به موضوع دعوی
lawsuits	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
non suit	ترک دعوی به وسیله خواهان
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
bring an action against someone	علیه کسی اقامه دعوی کردن
variance	اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
to initiate legal action	دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
renunciatory	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
real action	دعوی راجع به اموال غیر منقول
renunciative	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
lodge a complaint against someone	علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring a suit against a person	اقامه دعوی علیه کسی کردن
relicta verificatione	تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
litigating	دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
replication	جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
I will be instigating [initiating] legal proceedings.	من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
We lost the case . We were convicted.	دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )