English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (38 milliseconds)
English Persian
quarrel دعوی کردن منازعه
quarreled دعوی کردن منازعه
quarreling دعوی کردن منازعه
quarrelled دعوی کردن منازعه
quarrelling دعوی کردن منازعه
quarrels دعوی کردن منازعه
Other Matches
pretends دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
to beg the question نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
suing دعوی کردن
sued دعوی کردن
sue دعوی کردن
quarrels دعوی کردن
set up claim to دعوی کردن
quarrelling دعوی کردن
quarreling دعوی کردن
quarrelled دعوی کردن
quarrel دعوی کردن
sues دعوی کردن
quarreled دعوی کردن
go to law اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
stet processus گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> شروع به دعوی کردن
lodge a complaint اقامه دعوی کردن
disclaim ترک دعوی کردن
litigate طرح دعوی کردن
traverse تکذیب کردن دعوی
traversed تکذیب کردن دعوی
traverses تکذیب کردن دعوی
traversing تکذیب کردن دعوی
disclaiming ترک دعوی کردن
subduct ترک دعوی کردن
disclaims ترک دعوی کردن
litigated طرح دعوی کردن
disclaimed ترک دعوی کردن
pretend to دعوی یا ادعا کردن
relinquish a claim ترک دعوی کردن
litigating طرح دعوی کردن
relinquishes ترک دعوی کردن
relinquished ترک دعوی کردن
litigates طرح دعوی کردن
disaffirm ترک دعوی کردن
relinquish ترک دعوی کردن
pretending بخود بستن دعوی کردن
to pretend to wisdom دعوی عقل یا حکمت کردن
dismissals عزل مختومه کردن دعوی
pretend بخود بستن دعوی کردن
dismissal عزل مختومه کردن دعوی
pretends بخود بستن دعوی کردن
bring an action against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
to start quarrelling <idiom> شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
bring a suit against a person اقامه دعوی علیه کسی کردن
litigating دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
lodge a complaint against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
litigates دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
processes جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
pleas منازعه
war of words منازعه
contestation منازعه
litigation منازعه
struggle منازعه
plea منازعه
verbal duel منازعه
struggling منازعه
struggled منازعه
struggles منازعه
tilt منازعه برخورد
tilts منازعه برخورد
tilted منازعه برخورد
disputation منازعه منافره
disputes منازعه نزاع
disputing منازعه نزاع
disputations منازعه منافره
disputed منازعه نزاع
dispute منازعه نزاع
disputant منازعه کننده
political debate منازعه سیاسی
debated مذاکرات پارلمانی منازعه
debates مذاکرات پارلمانی منازعه
debate مذاکرات پارلمانی منازعه
debating مذاکرات پارلمانی منازعه
unquestionable محقق غیرقابل منازعه
battlefield عرصه منازعه رزمگاه
unquestioning محقق غیرقابل منازعه
battlefields عرصه منازعه رزمگاه
battleground عرصه منازعه رزمگاه
battlegrounds عرصه منازعه رزمگاه
disaffirm دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
sticking point نکتهی مورد بحث یا منازعه
sticking points نکتهی مورد بحث یا منازعه
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
claiming دعوی
claims دعوی
pretensions دعوی
case دعوی
lawsuits دعوی
lawsuit دعوی
profession دعوی
professions دعوی
strife دعوی
pretension دعوی
quarrels دعوی
quarreled دعوی
suit at law دعوی
claim دعوی
claimed دعوی
quarrel دعوی
quarreling دعوی
quarrelled دعوی
cases دعوی
quarrelling دعوی
vexatious action دعوی ایذائی
waiving a claim اسقاط دعوی
personal action دعوی شخصی
issues موضوع دعوی
post litem motam پس از طرح دعوی
litigants اصحاب دعوی
possessory action دعوی مالکیت
admissible case دعوی مسموع
pretensions دعوی خودفروشی
suited خواستگاری دعوی
ancillary suit دعوی طاری
claim for restitution دعوی استرداد
desistement ترک دعوی
cross action دعوی متقابل
criminal action دعوی جزایی
proceeding for damage دعوی خسارت
prime impression دعوی ابتدایی
hypothetical case دعوی فرضی
prime impression دعوی بدوی
counterclaim دعوی متقابل
plea پاسخ دعوی
counter claim دعوی متقابل
acquittance ترک دعوی
personal action دعوی منقول
civil action دعوی مدنی
party to a suit طرف دعوی
initiating proceedings اقامه دعوی
desistement انصراف از دعوی
mertis of the case ماهیت دعوی
disclaimer ترک دعوی
disclaimers ترک دعوی
cases دعوی مرافعه
issued موضوع دعوی
issue موضوع دعوی
hearing استماع دعوی
hearings استماع دعوی
cause of claim منشاء دعوی
cases دعوی مورد
lis mota شروع دعوی
jactitation دعوی دروغ
acquittance سندترک دعوی
nullity proceeding دعوی بطلان
parties to a dispute اصحاب دعوی
parties of dispute اصحاب دعوی
suit خواستگاری دعوی
pretension دعوی خودفروشی
pleas پاسخ دعوی
case دعوی مرافعه
claimants اصحاب دعوی
withdrawal of a case استرداد دعوی
litigant طرف دعوی
case دعوی مورد
bringing an action اقامه دعوی
parties اصحاب دعوی
object of claim خواسته دعوی
jactation دعوی دروغ
relinquishment of a claim اسقاط دعوی
relinquishment of a claim ترک دعوی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
quitclaim ترک دعوی
opponent طرف دعوی
right of action حق اقامه دعوی
retraxit استرداد دعوی
litigation ترافع دعوی
the litigants طرفین دعوی
opponents طرف دعوی
s.c همان دعوی
litigation دعوی قضایی
substituted service اوراق دعوی
restitution of conjugal rights دعوی تمکین
subject of debate موضوع دعوی
remedy sought by plaintiff خواسته دعوی
set off دعوی متقابل
suits خواستگاری دعوی
judge advocate اقامه کننده دعوی
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
litigable قابل طرح دعوی
sounding in damages دعوی خسارت مستدل
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
lose the case محکوم شدن در دعوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com