Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
qui tam action
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
Other Matches
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
torts
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
tort
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
quantum meruit
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
ground plans
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
wards
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
ward
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
misrepresentation
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
isochronous network
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
declaratory judgment
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
firewall
سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
retributory
کیفری
penal
کیفری
punitory
کیفری
pnitive
کیفری
retributive
کیفری
punitive
کیفری
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
retribution
کیفری مجازاتی
criminal
جنایی کیفری
criminal psychology
روانشناسی کیفری
criminals
جنایی کیفری
qualifies
واجد شرایط
eligible
واجد شرایط
qualified
واجد شرایط
qulifications
واجد شرایط
qualification
واجد شرایط
qalified
واجد شرایط
bona fide
واجد شرایط
qualify
واجد شرایط
criminal responsibility
مسوولیت پذیری کیفری
penal codes
مجموعه حقوق کیفری
penal code
مجموعه حقوق کیفری
absolution
منع تعقیب کیفری
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
law of criminal procedure
ائین دادرسی کیفری
qualificatory
واجد شرایط کننده
quantified
واجد شرایط شدن
quantifies
واجد شرایط شدن
possessing the necessary qualifications
واجد شرایط لازم
qualified
واجد شرایط لازمه
qualify for
واجد شرایط بودن
quantify
واجد شرایط شدن
entry group
گروه واجد شرایط
quantifying
واجد شرایط شدن
homozygote
واجد صفات پدرومادر
eligible
واجد شرایط مطلوب
animalization
واجد صفات حیوانی
criminal proceedure code
قانون ایین دادرسی کیفری
eligible
واجد شرایط برای انتخاب شدن
qualify
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualifies
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualified person
شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
pretend
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
leer
جنبه
leering
جنبه
leers
جنبه
aspect
جنبه
aspects
جنبه
leered
جنبه
perspective
جنبه فکری
ambivalence
دارای دو جنبه
fortes
جنبه قوی
forte
جنبه قوی
self
شخصیت جنبه
perspectives
جنبه فکری
sight
جنبه چشم
pro
جنبه مثبت
sights
جنبه چشم
provisionality
جنبه موقتی
pro-
جنبه مثبت
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
sinify
جنبه چینی دادن
laicize
جنبه عامیانه دادن به
politick
جنبه سیاسی دادن به
There are two sides to every question .
<proverb>
هر مساله ای دو جنبه دارد.
phases
اهله قمر جنبه
personalize
جنبه شخصی دادن به
phased
اهله قمر جنبه
phase
اهله قمر جنبه
spiritualization
جنبه روحانی دادن به
pragmatism
جنبه عملی قطعیت
rheostat
جنبه مقاومت الکتریکی
materiality
جنبه مادی ضرورت
prospect
پیش بینی جنبه
prospected
پیش بینی جنبه
mysteriousness
جنبه سری مرموزیت
prospects
پیش بینی جنبه
prospecting
پیش بینی جنبه
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
the reverse of the medal
طرف یا جنبه دیگر موضوع
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
specifying
جنبه خاصی قائل شدن برای
specify
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies
جنبه خاصی قائل شدن برای
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
The pros and cons ( of something ) .
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
anthropomorphism
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
politicize
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
c
استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
politicized
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
coroners
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
wisest
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
kenosis
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wiser
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
penalising
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalize
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalized
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
humanizing
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
western european union
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
off the record
<idiom>
خصوصی
privates
خصوصی
subrosa
خصوصی
private line
خط خصوصی
jackes
خصوصی
necessary house
خصوصی
personal
خصوصی
informal
خصوصی
private
خصوصی
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
privatizing
خصوصی کردن
private company
شرکت خصوصی
private debt
بدهی خصوصی
closet
گنجه خصوصی
private consumption
مصرف خصوصی
closeted
گنجه خصوصی
private corporation
شرکت خصوصی
tutors
معلم خصوصی
private
اختصاصی خصوصی
private borrowing
استقراض خصوصی
private cost
هزینه خصوصی
closeting
گنجه خصوصی
private deed
سند خصوصی
private employees
کارکنان خصوصی
closets
گنجه خصوصی
private benefits
منافع خصوصی
privatizes
خصوصی کردن
privatized
خصوصی کردن
quasi private
شبه خصوصی
quasi private
نیمه خصوصی
private tutoring
[American E]
تدریس خصوصی
relator
مدعی خصوصی
relator
شاکی خصوصی
praivate ownership
مالکیت خصوصی
tutor
معلم خصوصی
semiprivate
نیمه خصوصی
tutored
معلم خصوصی
caskets
نامه خصوصی
special relativity
نسبیت خصوصی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com