Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
plene administrative preter
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
Other Matches
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
plene administravit
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
safety
بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
strong point
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
There's more to come.
<idiom>
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
quantity equation
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
quantity equation of exchange
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
The football players are warming up before the game ( match) .
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
dead
متوفی
defunct
متوفی
deceased
متوفی
deceased
با the متوفی
late
متوفی
the defunct
شخص متوفی
distributions
تقسیم ترکه متوفی
distribution
تقسیم ترکه متوفی
decedent
شخص متوفی مرحوم
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
obsequy
مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
metempsychosis
حلول روح متوفی در بدن انسان یا جانوردیگری
deat benefit
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
qualitative
مقداری
quantitative
مقداری
quantitatively
مقداری
volume discont
تخفیف مقداری
bill of quantities
صورت مقداری
extensive property
خاصیت مقداری
value parameter
پارامتر مقداری
some cold water
مقداری آب سرد
some crisps
مقداری چیپس
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
some milk
مقداری شیر
quantitative analysis
تحلیل مقداری
quantitative methods
روشهای مقداری
quantitative value
ارزش مقداری
parameter
مقداری از یک مدار
some hot water
مقداری آب گرم
parameters
مقداری از یک مدار
single valued function
تابع یک مقداری
quantity theory of money
نظریه مقداری پول
amounted
مقداری از داده یا کاغذ یا...
Some sugar, please.
لطفا مقداری شکر.
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
size distribution of income
توزیع درامد مقداری
applicative
صفت مقداری مانندsome یا every
amount
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounts
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting
مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money and prices
نظریه مقداری پول و قیمت
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
apologetic
دفاعی
backfield
خط دفاعی
vindicative
دفاعی
defensive
دفاعی
defensive line
خط دفاعی
to run to a quantity
[to run into a sum]
بر مبلغی
[مقداری]
بالغ شدن
[یا بودن]
The welfare budget has been cut down.
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to have a limit
[of up to something]
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
defensively
حالت دفاعی
mixers
نوعی خط دفاعی
blue line
خط دفاعی هاکی
defence mechanisms
مکانیزم دفاعی
odd front
خط دفاعی 4 نفره
defence mechanism
مکانیزم دفاعی
preventive war
نبرد دفاعی
backcourt
نیمه دفاعی
defensive league
اتحادیه دفاعی
defensive league
اتحاد دفاعی
defensive war
جنگ دفاعی
five man line
خط دفاعی 5 نفره
agger
پشته ی دفاعی
covers
بازی دفاعی
coverings
بازی دفاعی
cover
بازی دفاعی
zones
منطقه دفاعی
defensive fire
اتش دفاعی
mixer
نوعی خط دفاعی
zone
منطقه دفاعی
stack the defence
ارایش دفاعی
defense base
پایگاه دفاعی
rejoinder
پاسخ دفاعی
defense information
اطلاعات دفاعی
defense mechanism
مکانیسم دفاعی
defense position
موضع دفاعی
rejoinders
پاسخ دفاعی
parameter
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
parameters
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
handily
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
to have a maximum limit
[of something]
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
transparency
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparencies
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
lipoprotein
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
cover up
در لاک دفاعی فرورفتن
Cashel
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
defensive wrestler
کشتی گیر دفاعی
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
cover-ups
در لاک دفاعی فرورفتن
defensiveness
حالت دفاعی داشتن
cover-up
در لاک دفاعی فرورفتن
first defense gun
جلوترین تیربار دفاعی
presses
تاکتیک دفاعی فشرده
protective cover
جان پناه دفاعی
rejoins
پاسخ دفاعی دادن
rejoining
پاسخ دفاعی دادن
rejoined
پاسخ دفاعی دادن
rejoin
پاسخ دفاعی دادن
sandbags
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagging
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagged
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbag
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
apologists
نویسندهء رسالهء دفاعی
defensive player
شطرنج باز دفاعی
pale
حصار دفاعی دفاع
paler
حصار دفاعی دفاع
switch position
موضع دفاعی بینابین
bump and go
نوعی مانور دفاعی
bump and run
نوعی مانور دفاعی
press
تاکتیک دفاعی فشرده
bangoe gei
تکنیک دفاعی تکواندو
back judge
داور در محوطه دفاعی
guards
حالت دفاعی شمشیرباز
guarding
حالت دفاعی شمشیرباز
guard
حالت دفاعی شمشیرباز
cross block
سد کردن خط دفاعی از کنار
apologist
نویسندهء رسالهء دفاعی
switch position
موضع رابط دفاعی
rejoinders
پاسخ دفاعی دادن
decompensation
فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
palest
حصار دفاعی دفاع
rejoinder
پاسخ دفاعی دادن
defense articles
اماد و تجهیزات دفاعی
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
based
مبنی
based on
مبنی بر
nonary
مبنی بر عد د نه
expressive of
مبنی بر
denoting
مبنی بر
bassedon or basedupon
مبنی بر
reposing upon
مبنی بر
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
stillest
هنوز
stills
هنوز
yet
هنوز
nevertheless
هنوز
as yet
هنوز
however
هنوز
still
هنوز
not yet
<adv.>
هنوز نه
stiller
هنوز
not yet
<adv.>
نه هنوز
integrated defense
پدافند ازمناطق توام دفاعی
parry
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
defensive
منطقه دفاعی شامل دروازه
corrals
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
special pleader
متخصص تهیه لوایح دفاعی
parrying
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parried
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corralling
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
prevent defence
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
parries
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corral
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
oversale
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
drags
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
fratricidal
مبنی بربرادرکشی
geomantic
مبنی بر رمل
suppositional
مبنی بر فرض
equivocatory
مبنی برایهام
empiric
مبنی بر تجربه
euphuistic
مبنی برتصنع
prophetic
مبنی بر پیشگویی
sophistic
مبنی بر مغالطه
usurious
مبنی بررباخواری
condolatory
مبنی برهمدردی
theorematic
مبنی بر قاعده
abstentious
مبنی برپرهیزکاری
to the effect that
مبنی براینکه
licentious
مبنی بر هرزگی
ill-advised
مبنی بر بی اطلاعی
ill advised
مبنی بر بی اطلاعی
castigatory
مبنی برتنبیه
deprecative
مبنی بربیمیلی
dualistic
مبنی برخداشناس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com